جدول جو
جدول جو

معنی کسیلا - جستجوی لغت در جدول جو

کسیلا
پوست یا ساقۀ گیاهی شبیه روناس به رنگ سرخ تیره
تصویری از کسیلا
تصویر کسیلا
فرهنگ فارسی عمید
کسیلا
(کَ)
دارویی مانند دارچین که سلیخه و کسیدا نیز گویند. (ناظم الاطباء). کسیله. به هندی کهیلا گویند
لغت نامه دهخدا
کسیلا
کسیله از کهیلا: هندی دارچین ختایی (سلیخه) از گیاهان
تصویری از کسیلا
تصویر کسیلا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کهیلا
تصویر کهیلا
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
میوۀ خوراکی گیاهی خزنده با گل های زرد رنگ که بیشتر در هند می روید
فرهنگ فارسی عمید
(کَ سَ لَ / لِ)
کسیلا. نوعی از کسیلاست. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
گسیل. رجوع به گسیل شود. در فرهنگ ناظم الاطباء به این کلمه (با کاف تازی) معانی نامزد و منتخب شده و روانۀ سفر و دفع و طرد داده شده است
لغت نامه دهخدا
سیلا از خانوادۀ کورنلیا در شهر روم متولد شد و در 78 قبل از میلاد درگذشت، سیلانخست هم کارماریوس بود، لکن چندی بعد رقیب وی گردیدو در سال 88 قبل از میلاد به مقام کنسولی روم رسید، با مهرداد هفتم (معروف به اپاتریادیونیزس) پادشاه نپتوس (واقع در شمال آسیای صغیر و جنوب دریای سیاه) بجنگید و بر وی غالب شد، سپس به ریاست طبقۀ پاتریسیوس روم نائل گشت و بالاخره به سراسر ایتالیا تسلط یافت و در قوانین روم تغییراتی پدید آورد، دشمنان و مخالفان خویش را از میان برداشت و سرانجام در سال 79 قبل از میلاد از مقام خویش کناره گرفت و یک سال بعد مرد، (تمدن قدیم)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مسیله. شهری است به مغرب از ابنیۀ فاطمیان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
بار گیاهی سمی که کچوله نیز گویند و به تازی آذاراقی. (ناظم الاطباء). در انجمن آرا به معنی نام دارویی غیرسلیخه و دافع درد دندان آمده است
خم شدگی. دوتاشدگی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کهیله. اسم هندی سلیخه است. (فهرست مخزن الادویه). کهیله. سلیخه. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کهیله و سلیخه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام مبارزی بود ایرانی. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نام یکی از مبارزان ولایت توران. (از فرهنگ رشیدی). نام پهلوانی تورانی. (از فهرست ولف) :
به دست منوچهر بر میمنه
کهیلا که صد پیل بد یک تنه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دارویی است که آن را سلیخه گویند و به لغت هندی کهیلا خوانند و آن شبیه به دارچینی است. کسیلا هم آمده است. (برهان). داروئی است شبیه به دارچین که سلیخه نیز گویند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کِسْ سی لا)
یک نوع پوست درختی داروئی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ)
دهی است از دهستان هیربخش مرکزی شهرستان اردبیل، کوهستانی است و897تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کُ حَ)
حشیشی است که به فارسی گاوزبان و به عربی لسان الثور خوانند. (برهان) (آنندراج). لسان الثور. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به گاوزبان شود، ابوخلسا. (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به ابوخلسا شود
لغت نامه دهخدا
تاکسیل، پایتخت کشوری قدیمی بشمال هند که فرمانروای آن بهمین نام ’تاکسیل’ معروف گشت و اکنون این شهر را اتوک نامند، قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه تاقسیله آرد: نظر بتواریخ قدیمه نام شهری بود بر ساحل سند و تاقسیل پادشاه قدیم این خطه آن را پایتخت خود قرار داده بود، رجوع بتاریخ ایران باستان ج 2 ص 1783 و 1854 و تاکسیل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گسیلا
تصویر گسیلا
میوه گیاه کچوله
فرهنگ لغت هوشیار
کهیانه سریانی تازی گشته گل سد برگ، جادو کش (فاوانیا) از گیاهان کهیله هندی دارچین ختایی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کحیلا
تصویر کحیلا
گاو زبان از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
از روستاهای واقع در شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
آبدار
دیکشنری اردو به فارسی