دیگری. دیگران. غیر. آنکه خودی نیست. اجنبی. (یادداشت مؤلف) : بیدار و هشیوار مرد ننهد دل بر وطن و خانه کسانه. ناصرخسرو. آمدنی اندرین سرای کسانند خیره برون شو از این سرای کسانه. ناصرخسرو. نبینی همه خویشتن را نشسته غریب و سپنجی ب خانه کسانه. ناصرخسرو. ، آدمی و انسانی و مانند انسان، انسانیت و مروت. (ناظم الاطباء)
دیگری. دیگران. غیر. آنکه خودی نیست. اجنبی. (یادداشت مؤلف) : بیدار و هشیوار مرد ننهد دل بر وطن و خانه کسانه. ناصرخسرو. آمدنی اندرین سرای کسانند خیره برون شو از این سرای کسانه. ناصرخسرو. نبینی همه خویشتن را نشسته غریب و سپنجی ب خانه کسانه. ناصرخسرو. ، آدمی و انسانی و مانند انسان، انسانیت و مروت. (ناظم الاطباء)