- کسار
- کساره خرده ها ریزه ها شکننده
معنی کسار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بندغ شکن بادام شکن
دوال افسار بند بنده کردن دستگیر کردن اسیر کردن، به دوال بستن چیزی را بستن، اسیری بردگی
میخ دو سر تیز، ریسمان ازنیام خرما ریسمان دشنگ (غلاف خرما)
افراد
سپند اسپند از گیاهان
گمراهی، هلاکی، زیانکاری، بدبختی، خواری
همرازی
زغال افروخته
زیان بردن، زیان کاری
چوب زیر در، آستانۀ در
چینه دان مرغ، ژاغر، جاغر
زغال افروخته، آتش، نان روغنی
نسر، محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نسا
بی رواجی، بی رونقی، بی رواج، کساد
سبد بزرگ برای حمل میوه، کندو، کباره
مقابل یمین، طرف چپ، سمت چپ، کنایه از شوم، نامبارک، کنایه از کسی که دیدن روی او باعث نکبت و نحوست شود، برای مثال نشسته مدعیانند از یمین و یسار / خدای را که بپرهیز از «یساری» چند (ظهوری - لغتنامه - یسار) ، فراخی و آسانی، توانگری، فراخی در نعمت و مال
کوهسار، کوهستان، جایی که در آن کوه بسیار باشد
میوۀ سدر، درخت سدر، درختی گرمسیری و تناور با برگ های ریز و میوۀ کوچک و خوردنی که برگ آن برای شستشوی مو به کار می رود، شجر النبق، سدره، سدرة المنتهیٰ
نوعی خار که برای سوزاندن به کار می رود، خار سیاه
شکننده، ویژگی آنچه احتمال شکسته شدن دارد، ظریف، آسیب پذیر
افسار، تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
گساردن، پسوند متصل به واژه به معنای گسارنده مثلاً باده گسار، می گسار، غم گسار، اندوه گسار
درویشی تنگدستی
بمعنی افسار است و آن چیزی باشد که از چرم دوزند و بر سر اسبان کنند
بس بزرگ و کلان، بسیار بزرگ، طناب از لیف خرما
شکننده یکی از انواع پست ماهوت چون شالکی: (نیست جز اطلس و الباغ و میان تو کاسر پادشاهی که بهمسایه گدایی دارد) (نظام قاری) شکننده قاطع، دردی است که صاحبش پندارد که عضو دردناک میشکند. یا عقاب کاسر. عقابی که وقت فرود آمدن پرها را فراهم آورد
چینه دان مرغ
شکسته
جمع کسر، پاره های اعداد و مانند نصف و ثلث و ربع، کسرها و عددهای کسری، کمی ها و نقصانها
خلق، مردم، مردمان