قیر باشد و آن دارویی است سیاه و بدبوی که بیشتر بر شتران گرگین مالند. (برهان). قیر باشد که بر کشتیها مالند. (آنندراج) (انجمن آرا). اسم فارسی قیر است. (فهرست مخزن الادویه). قیر. (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) ، نقره و سیم سوخته را نیز گویند. (برهان). بعضی گفته اند سیم سیاه وسوخته است و این اصح است. (آنندراج) (انجمن آرا)
قیر باشد و آن دارویی است سیاه و بدبوی که بیشتر بر شتران گرگین مالند. (برهان). قیر باشد که بر کشتیها مالند. (آنندراج) (انجمن آرا). اسم فارسی قیر است. (فهرست مخزن الادویه). قیر. (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) ، نقره و سیم سوخته را نیز گویند. (برهان). بعضی گفته اند سیم سیاه وسوخته است و این اصح است. (آنندراج) (انجمن آرا)
نوعی الیاف محکم از جنس سلولز که برای ساختن طناب و ریسمان به کار می رود، گیاهی از خانوادۀ پنیرکیان که این الیاف از آن ساخته می شود و دانۀ آن به عنوان دارو مصرف می شود، کنب، قنّب، ژوت جانب، کرانه پناه، حمایت
نوعی الیاف محکم از جنس سلولز که برای ساختن طناب و ریسمان به کار می رود، گیاهی از خانوادۀ پنیرکیان که این الیاف از آن ساخته می شود و دانۀ آن به عنوان دارو مصرف می شود، کَنَب، قِنَّب، ژوت جانب، کرانه پناه، حمایت
نقره و مس سوخته که با آن بر ظرف های نقره نقش می زنند، برای مثال زرگر فرونشاند کرف سیه به سیم / من باز برنشانم سیم سره به کرف (کسائی - صحاح الفرس - کرف)
نقره و مس سوخته که با آن بر ظرف های نقره نقش می زنند، برای مِثال زرگر فرونشاند کرف سیه به سیم / من باز برنشانم سیم سره به کرف (کسائی - صحاح الفرس - کرف)
بریدن جامه را، پاره کردن، پوشاندن، فرو خواباندن، گرفتن خور، برگشتن چهره، دلشور زدن بریدن (جامه و غیره را) پاره کردن، افکندن حرف متحرکی را که در آخر جزو باشد یعنی مفعولات را بدل به مفعولن کردن
بریدن جامه را، پاره کردن، پوشاندن، فرو خواباندن، گرفتن خور، برگشتن چهره، دلشور زدن بریدن (جامه و غیره را) پاره کردن، افکندن حرف متحرکی را که در آخر جزو باشد یعنی مفعولات را بدل به مفعولن کردن
یکی از گونه های درخت افرا که در جنگلها شمال ایران فراوان است و جزو درختان نواحی مرتفع جنگلها است کرف کرکو تلین ککم کیکم چیت که پلت افرای صحرایی. (اسم)} قیرسوخته و گروهی سیم (نقرهء) سوخته را گویند و سیم درست بود: . {} زر گر فرو نشاند کرف سیه بسیم من باز برنشاندم سیم سره بکرف) (کسائی)
یکی از گونه های درخت افرا که در جنگلها شمال ایران فراوان است و جزو درختان نواحی مرتفع جنگلها است کرف کرکو تلین ککم کیکم چیت که پلت افرای صحرایی. (اسم)} قیرسوخته و گروهی سیم (نقرهء) سوخته را گویند و سیم درست بود: . {} زر گر فرو نشاند کرف سیه بسیم من باز برنشاندم سیم سره بکرف) (کسائی)