معنی کریپک - جستجوی لغت در جدول جو
کریپک
پرنده ای با سینه ی سرخ
ادامه...
پرنده ای با سینه ی سرخ
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر کریشک
کریشک
کَریشَک
جوجۀ مرغ
مرد جنگی
گودال، گودی، مغاک
ادامه...
جوجۀ مرغ
مرد جنگی
گودال، گودی، مغاک
فرهنگ فارسی عمید
کریشک
(کَ)
بمعنی انگشت کهین است، چنانکه مهذب الاسماء در ترجمه خنصر گفته است. (آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)
ادامه...
بمعنی انگشت کهین است، چنانکه مهذب الاسماء در ترجمه خنصر گفته است. (آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
کریک
(کَ)
دهی است از دهستان سملقان بخش نامۀ شهرستان بجنورد. جلگه است و معتدل و 259 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ادامه...
دهی است از دهستان سملقان بخش نامۀ شهرستان بجنورد. جلگه است و معتدل و 259 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
کریک
(کَ)
در چالوس نام نوعی سرخس است. (یادداشت مؤلف)
ادامه...
در چالوس نام نوعی سرخس است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویر کریشک
کریشک
جوجه مرغ. مغاک گودال
ادامه...
جوجه مرغ. مغاک گودال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کریشک
کریشک
((کَ یا کِ شَ))
جوجه مرغ
ادامه...
جوجه مرغ
فرهنگ فارسی معین
تصویر کریشک
کریشک
((کُ شَ))
مغاک، گودال
ادامه...
مغاک، گودال
فرهنگ فارسی معین
کریک
نوعی کبک، کبک دری، بستن چشم، سرخس، پرنده ای زنبورخوار
ادامه...
نوعی کبک، کبک دری، بستن چشم، سرخس، پرنده ای زنبورخوار
فرهنگ گویش مازندرانی
کریپ
پرنده ای شبیه پری شاهرخ
ادامه...
پرنده ای شبیه پری شاهرخ
فرهنگ گویش مازندرانی