پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخور، مردارخوٰار، نسر، ورکاک، دژکاک، کلمرغ، شیرگنجشک، دال، دالمن در علم نجوم نام دو ستارۀ نسر طایر و نسر واقع، برای مثال پرواز همای بختت الاّ / بر کرکس آسمان مبینام (خاقانی - ۵۱۴)
پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، لاشخُور، مُردارخوٰار، نَسر، وَرکاک، دَژکاک، کَلمُرغ، شیرگُنجِشک، دال، دالمَن در علم نجوم نام دو ستارۀ نسر طایر و نسر واقع، برای مِثال پرواز همای بختت الاّ / بر کرکس آسمان مبینام (خاقانی - ۵۱۴)
کرگس. مرغ مردارخوار که دژکاک و به تازی نسر گویند. (ناظم الاطباء). مرغ مردارخوار باشد و به عربی نسر گویند. (برهان). مردارخوار. لاشخور. دال. لشخور. (یادداشت مؤلف). نسر. (نصاب) (زمخشری). رخم. عجوز. رخمه. ام عجینه. نهضل. هوزب. (منتهی الارب). اسم فارسی نسر است و نزد بعضی رخمه است که به هندی گد نامند. (فهرست مخزن الادویه چ افست تهران). پرندۀ شکاری که در شریعت موسوی ناپاک و برای تیزپروازی و دوربینی معروف است. (قاموس کتاب مقدس). این مرغ به طول عمر شهرت دارد. (یادداشت مؤلف). پرنده ای است قوی هیکل و بدریخت و گوشت خوار از راستۀ شکاریان روزانه که دارای منقار قوی برگشته و گردن و سر سخت و بالهای وسیع بزرگ می باشد. در نواحی کوهستانی زندگی می نماید و بیشتر از لاشه تغذیه می کند. این پرنده در اروپای مرکزی و جنوبی شمال آفریقا و آسیای مرکزی و غربی و جنوبی پراکنده است. در موقع پرواز گسترش بالهای وی بالغ بر سه متر می شود. پنجه های کرکس برخلاف منقار پرقدرتش نسبتاً ضعیف است، بطوری که بوسیلۀ پنجه هایش قادر نیست جز طعمه های بسیار کوچک را نگهداری کند و به همین جهت است که بیشتر از لاشه و مردارحیوانات دیگر تغذیه می کند. پرواز وی نسبتاً آهسته ولی دارای اوج است و در مدت طولانی صورت می گیرد. قدرت دید این پرنده بسیار زیاد است، بطوری که از فواصل دور طعمه های کوچک را بخوبی می بیند و کوچکترین حرکت از نظرش مخفی نمی ماند. (فرهنگ فارسی معین) : چرا عمر کرکس دو صد سال ویحک نماند ز سالی فزونتر پرستو. رودکی. بدین شهر و لشکر فراوان کس است که همسال اوبآسمان کرکس است. فردوسی. بدو گفت هر کس که تاب آورد دگر یاد افراسیاب آورد همانگه سرش را ز تن دور کن وز او کرکسان را یکی سور کن. فردوسی. ز بانگ تبیره میان دو کوه دل کرکس اندر هوا شد ستوه. فردوسی. تا نبود چون همای فرخ کرکس همچو نباشد قرین باز خشین پند. فرخی. پیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب راهوار ایدون چو کبک و راست روهمچون کلنگ. منوچهری. برابر کرکسی پر برگشاده که پای خویش بر تیری نهاده. (ویس و رامین). چراعمر طاووس و درّاج کوته چرا مار و کرکس زید در درازی ؟ ابوالطیب مصعبی (از تاریخ بیهقی ص 384). یکی شاه گردانمت تیره بخت که کرکس بود تاجت و دار تخت. اسدی (گرشاسب نامه ص 57). دهم گنجت اکنون به دیگر کسان برد گرگ دل، دیده ات کرکسان. اسدی (گرشاسب نامه ص 72). از حرص بوقت چاشت چون کرکس در چاچ و بوقت شام در شامی. ناصرخسرو. ننشست از آن سپس درین بستان جز کرکس مرده خوار طیاری. ناصرخسرو. سخن کرکس پیر پرکنده بود بمن گشت طاووس با پر و بال. ناصرخسرو. عمر چندان که عمر مور و مگس امل افزون ز عمر صد کرکس. سنائی. زآن تیغ کآن بنفش تر است از پر مگس منقار کرکسان فلک میهمان اوست. خاقانی. شمع روان بین در هوا آتش فشان بین در هوا بر کرکسان بین درهوا پرواز دشوار آمده. خاقانی. عقابان خدنگ خون سرشته برات کرکسان بر پر نبشته. نظامی. بر سر آن جیفه گروهی نزار بر صفت کرکس مردارخوار. نظامی. بگفت ار پلنگم زبون است و مار وگر پیل و کرکس شگفتی مدار. سعدی (بوستان). چنین گفت پیش زغن کرکسی که نبود ز من دوربین تر کسی. سعدی (بوستان). این جهان بر مثال مرداری است کرکسان گرد او هزارهزار. ؟ (یادداشت مؤلف). غداف، کرکس پرناک. (منتهی الارب). مضرخی، کرکس سفید. (زمخشری). یرخم، یرخوم. ضریک. (منتهی الارب). کرکس نر. قشعمان. قشعام. کرکس نر بزرگ جثه. - کرکس آسمان، کرکسان فلک. نسر فلک: از شکوه همای رایت شاه کرکس آسمان پر اندازد. خاقانی. رجوع به کرکسان فلک شود. - کرکسان فلک، اشاره به نسر طایر و نسر واقع است که دو صورتند از جملۀ چهل وهشت صورت فلک البروج. (برهان). - کرکس زرین، خورشید. (منتهی الارب) : چون که نور صبحدم سر برزند کرکس زرین گردون پر زند. مولوی. - کرکس فلک، ستارۀ شعرا. (ناظم الاطباء). شعرا را گویند و آن ستاره ای است از ثوابت. (برهان) : آمد همای رایت شاهنشهی پدید وز کرکس فلک ز پر و بال درگذشت. خاقانی. ، کنایه از تیر هم هست که عربان سهم خوانند. (برهان). قسمی از تیر. (ناظم الاطباء). تیر. (فرهنگ فارسی معین). شاید بدان مناسبت که پرکرکس به تیر نصب می شده است. - کرکس ترکش، تیرهایی که در ترکش گذارند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). تیرهایی را گویند که در ترکش گذارند چه کرکس بمعنی تیر هم آمده است. (برهان)
کرگس. مرغ مردارخوار که دژکاک و به تازی نسر گویند. (ناظم الاطباء). مرغ مردارخوار باشد و به عربی نسر گویند. (برهان). مردارخوار. لاشخور. دال. لشخور. (یادداشت مؤلف). نسر. (نصاب) (زمخشری). رخم. عجوز. رخمه. ام عجینه. نَهضَل. هوزب. (منتهی الارب). اسم فارسی نسر است و نزد بعضی رخمه است که به هندی گِد نامند. (فهرست مخزن الادویه چ افست تهران). پرندۀ شکاری که در شریعت موسوی ناپاک و برای تیزپروازی و دوربینی معروف است. (قاموس کتاب مقدس). این مرغ به طول عمر شهرت دارد. (یادداشت مؤلف). پرنده ای است قوی هیکل و بدریخت و گوشت خوار از راستۀ شکاریان روزانه که دارای منقار قوی برگشته و گردن و سر سخت و بالهای وسیع بزرگ می باشد. در نواحی کوهستانی زندگی می نماید و بیشتر از لاشه تغذیه می کند. این پرنده در اروپای مرکزی و جنوبی شمال آفریقا و آسیای مرکزی و غربی و جنوبی پراکنده است. در موقع پرواز گسترش بالهای وی بالغ بر سه متر می شود. پنجه های کرکس برخلاف منقار پرقدرتش نسبتاً ضعیف است، بطوری که بوسیلۀ پنجه هایش قادر نیست جز طعمه های بسیار کوچک را نگهداری کند و به همین جهت است که بیشتر از لاشه و مردارحیوانات دیگر تغذیه می کند. پرواز وی نسبتاً آهسته ولی دارای اوج است و در مدت طولانی صورت می گیرد. قدرت دید این پرنده بسیار زیاد است، بطوری که از فواصل دور طعمه های کوچک را بخوبی می بیند و کوچکترین حرکت از نظرش مخفی نمی ماند. (فرهنگ فارسی معین) : چرا عمر کرکس دو صد سال ویحک نماند ز سالی فزونتر پرستو. رودکی. بدین شهر و لشکر فراوان کس است که همسال اوبآسمان کرکس است. فردوسی. بدو گفت هر کس که تاب آورد دگر یاد افراسیاب آورد همانگه سرش را ز تن دور کن وز او کرکسان را یکی سور کن. فردوسی. ز بانگ تبیره میان دو کوه دل کرکس اندر هوا شد ستوه. فردوسی. تا نبود چون همای فرخ کرکس همچو نباشد قرین باز خشین پند. فرخی. پیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب راهوار ایدون چو کبک و راست روهمچون کلنگ. منوچهری. برابر کرکسی پر برگشاده که پای خویش بر تیری نهاده. (ویس و رامین). چراعمر طاووس و دُرّاج کوته چرا مار و کرکس زید در درازی ؟ ابوالطیب مصعبی (از تاریخ بیهقی ص 384). یکی شاه گردانمت تیره بخت که کرکس بود تاجت و دار تخت. اسدی (گرشاسب نامه ص 57). دهم گنجت اکنون به دیگر کسان برد گرگ دل، دیده ات کرکسان. اسدی (گرشاسب نامه ص 72). از حرص بوقت چاشت چون کرکس در چاچ و بوقت شام در شامی. ناصرخسرو. ننشست از آن سپس درین بستان جز کرکس مرده خوار طیاری. ناصرخسرو. سخن کرکس پیر پرکنده بود بمن گشت طاووس با پر و بال. ناصرخسرو. عمر چندان که عمر مور و مگس امل افزون ز عمر صد کرکس. سنائی. زآن تیغ کآن بنفش تر است از پر مگس منقار کرکسان فلک میهمان اوست. خاقانی. شمع روان بین در هوا آتش فشان بین در هوا بر کرکسان بین درهوا پرواز دشوار آمده. خاقانی. عقابان خدنگ خون سرشته برات کرکسان بر پر نبشته. نظامی. بر سر آن جیفه گروهی نزار بر صفت کرکس مردارخوار. نظامی. بگفت ار پلنگم زبون است و مار وگر پیل و کرکس شگفتی مدار. سعدی (بوستان). چنین گفت پیش زغن کرکسی که نبود ز من دوربین تر کسی. سعدی (بوستان). این جهان بر مثال مرداری است کرکسان گرد او هزارهزار. ؟ (یادداشت مؤلف). غداف، کرکس پرناک. (منتهی الارب). مَضَرخی، کرکس سفید. (زمخشری). یَرخُم، یرخوم. ضریک. (منتهی الارب). کرکس نر. قشعمان. قشعام. کرکس نر بزرگ جثه. - کرکس آسمان، کرکسان فلک. نسر فلک: از شکوه همای رایت شاه کرکس آسمان پر اندازد. خاقانی. رجوع به کرکسان فلک شود. - کرکسان فلک، اشاره به نسر طایر و نسر واقع است که دو صورتند از جملۀ چهل وهشت صورت فلک البروج. (برهان). - کرکس زرین، خورشید. (منتهی الارب) : چون که نور صبحدم سر برزند کرکس زرین گردون پر زند. مولوی. - کرکس فلک، ستارۀ شعرا. (ناظم الاطباء). شعرا را گویند و آن ستاره ای است از ثوابت. (برهان) : آمد همای رایت شاهنشهی پدید وز کرکس فلک ز پر و بال درگذشت. خاقانی. ، کنایه از تیر هم هست که عربان سهم خوانند. (برهان). قسمی از تیر. (ناظم الاطباء). تیر. (فرهنگ فارسی معین). شاید بدان مناسبت که پرکرکس به تیر نصب می شده است. - کرکس ترکش، تیرهایی که در ترکش گذارند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین). تیرهایی را گویند که در ترکش گذارند چه کرکس بمعنی تیر هم آمده است. (برهان)
تخم گیاهی است که آن را دوسر گویند و در میان زراعت گندم وجو روید. گرم و خشک است در اول و دوم و محلل ورم خنازیر باشد و شیلم همان است. (برهان). نوعی از غله که دوسر نیز گویند. (ناظم الاطباء). در لهجۀ مردم گلپایگان گرگاس است. تخم یولاف که دوسر باشد. (فرهنگ فارسی معین). گیاه مهلک و مضری است که بعضی آن را دارنل دانند و یونانیان آن را ذرنیان دانند و اعراب آن را زوان گویند. خلاصه این سبزه همه جا در میان گندم روید و تماماً شبیه گندم است، بطوری که قبل از ظهور سنبل به سختی آن را از گندم تمیز می توان داد و دارای چند دانه در میان غلافهای معدود بر سنبل بلندی می باشد. اعراب آن را کوبیده غربال کنند و اگر چنانچه در میان گندم داخل شده نان ساخته شود اسباب دوار سر خواهد شد و بعضی اوقات مسهل است. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به دوسر شود، نزد بعضی اسم بزر شیلم است. (فهرست مخزن الادویه)
تخم گیاهی است که آن را دوسر گویند و در میان زراعت گندم وجو روید. گرم و خشک است در اول و دوم و محلل ورم خنازیر باشد و شیلم همان است. (برهان). نوعی از غله که دوسر نیز گویند. (ناظم الاطباء). در لهجۀ مردم گلپایگان گُرگاس است. تخم یولاف که دوسر باشد. (فرهنگ فارسی معین). گیاه مهلک و مضری است که بعضی آن را دارنل دانند و یونانیان آن را ذرنیان دانند و اعراب آن را زوان گویند. خلاصه این سبزه همه جا در میان گندم روید و تماماً شبیه گندم است، بطوری که قبل از ظهور سنبل به سختی آن را از گندم تمیز می توان داد و دارای چند دانه در میان غلافهای معدود بر سنبل بلندی می باشد. اعراب آن را کوبیده غربال کنند و اگر چنانچه در میان گندم داخل شده نان ساخته شود اسباب دوار سر خواهد شد و بعضی اوقات مسهل است. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به دوسر شود، نزد بعضی اسم بزر شیلم است. (فهرست مخزن الادویه)
یوسف الیان سرکیس (1272- 1351 هجری قمری). مؤلف کتاب ’معجم المطبوعات العربیه’، منشی یا مدیر بانک عثمانی. در شهرهای بیروت و دمشق و جزیره قبرس و انقره و استامبول خدمت کرده و در سنۀ 1912 میلادی به مصر منتقل گردید و در آنجا به معاونت فرزندان، کتاب فروشی تأسیس کرد، و در نهم ماه ژوئن 1932 میلادی مطابق چهارم ماه صفر سنۀ 1351 هجری قمری در سن هفتادوهشت سالگی درگذشت. (از وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی از مجلۀ یادگار سال پنجم شمارۀ 1 و 2)
یوسف الیان سرکیس (1272- 1351 هجری قمری). مؤلف کتاب ’معجم المطبوعات العربیه’، منشی یا مدیر بانک عثمانی. در شهرهای بیروت و دمشق و جزیره قبرس و انقره و استامبول خدمت کرده و در سنۀ 1912 میلادی به مصر منتقل گردید و در آنجا به معاونت فرزندان، کتاب فروشی تأسیس کرد، و در نهم ماه ژوئن 1932 میلادی مطابق چهارم ماه صفر سنۀ 1351 هجری قمری در سن هفتادوهشت سالگی درگذشت. (از وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی از مجلۀ یادگار سال پنجم شمارۀ 1 و 2)
پرنده ای است که آن را کلنگ خوانند. اگر مغز سر کلنگ را در چشم کشندشبکوری را ببرد. (برهان). کلنگ. ج، کراکی. سعوط دماغ و تلخۀ آن مخلوط به روغن زنبق عجیب است برای دفع نسیان و بسا است که بعد از سعوط چیزی را فراموش نکندو نیز سعوط تلخۀ آن به آب چکندر لقوه را دور کند ونیز طلای تلخۀ آن خارش و برص را نفع بخشد. (منتهی الارب). پرنده ای است چون مرغابی کوتاه دم، خاکستری رنگ ودر گونه قسمتهای سفید درخشان دارد. کم گوشت و سخت استخوان است. گاه در آب مسکن گیرد. ج، کراکی. (از اقرب الموارد). بمعنی کلنگ است از جنس غاز و عربی است. (انجمن آرای ناصری). ابوالقط. ابوعریان. ابوعیناء ابوالغیران. ابونعیم. ابوالهیصم. (یادداشت مؤلف). به فارسی کلنگ و به ترکی دورنا نامند. (تحفه) : کنیزکان بگرد او کشیده صف ز کرکی و نعامه و قطای او. منوچهری. آن کرکی با کرکی گوید سخن ترکی طوطی سخن هندی گوید به که مازل. منوچهری. آن کرکی گوید که تویی قادر قهار از مرگ همی قهر کنی مر حیوان را. سنایی. رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 62، تحفه و کلنگ شود
پرنده ای است که آن را کلنگ خوانند. اگر مغز سر کلنگ را در چشم کشندشبکوری را ببرد. (برهان). کلنگ. ج، کراکی. سعوط دماغ و تلخۀ آن مخلوط به روغن زنبق عجیب است برای دفع نسیان و بسا است که بعد از سعوط چیزی را فراموش نکندو نیز سعوط تلخۀ آن به آب چکندر لقوه را دور کند ونیز طلای تلخۀ آن خارش و برص را نفع بخشد. (منتهی الارب). پرنده ای است چون مرغابی کوتاه دم، خاکستری رنگ ودر گونه قسمتهای سفید درخشان دارد. کم گوشت و سخت استخوان است. گاه در آب مسکن گیرد. ج، کراکی. (از اقرب الموارد). بمعنی کلنگ است از جنس غاز و عربی است. (انجمن آرای ناصری). ابوالقط. ابوعریان. ابوعیناء ابوالغیران. ابونعیم. ابوالهیصم. (یادداشت مؤلف). به فارسی کلنگ و به ترکی دورنا نامند. (تحفه) : کنیزکان بگرد او کشیده صف ز کرکی و نعامه و قطای او. منوچهری. آن کرکی با کرکی گوید سخن ترکی طوطی سخن هندی گوید به که مازل. منوچهری. آن کرکی گوید که تویی قادر قهار از مرگ همی قهر کنی مر حیوان را. سنایی. رجوع به صبح الاعشی ج 2 ص 62، تحفه و کلنگ شود
پرنده ایست قوی هیکل و بد ریخت و گوشتخوار از راسته شکار یان روزانه که دارا منقار قوی بر گشته و گردن و سر لخت و بالها وسیع و بزرگ میباشد و در نواحی کوهستانی زندگی مینماید و بیشتر از لاشه تغذیه میکند. این پرنده در اروپا مرکز و جنوبی و شمال افریقا و آسیا مرکز و غربی و جنوبی پراکنده است. در موقع پرواز گسترش بالها وی بالغ بر سه متر میشود. پنجه های کرکس بر خلاف منقار پر قدرتش نسبه ضعیف است بطور یکه بوسیله پنجه هایش قادر نیست جز طعمه های بسیار کوچک را نگهدار کند و بهمین جهت است که بیشتر از لاشه و مردار حیوانات دیگر تغذیه می نماید پرواز وی نسبه آهسته ولی دارا اوج است و در مدت طولانی صورت میگیرد. قدرت دید این پرنده بسیار زیاد است بطور یکه از فواصل دور طعمه های کوچک را بخوبی می بیند و کوچکتر ین حرکت از نظر ش مخفی نمی ماند لاشخور مردار خود مرغ مردار خوار رخمه نسر، تیر سهم. یا کرکس ترکش. تیری که در ترکش گذاردند. یا کرکس فلک. یا کرکسان فلک. یا کرکس گردون. یا کرکسان گردون
پرنده ایست قوی هیکل و بد ریخت و گوشتخوار از راسته شکار یان روزانه که دارا منقار قوی بر گشته و گردن و سر لخت و بالها وسیع و بزرگ میباشد و در نواحی کوهستانی زندگی مینماید و بیشتر از لاشه تغذیه میکند. این پرنده در اروپا مرکز و جنوبی و شمال افریقا و آسیا مرکز و غربی و جنوبی پراکنده است. در موقع پرواز گسترش بالها وی بالغ بر سه متر میشود. پنجه های کرکس بر خلاف منقار پر قدرتش نسبه ضعیف است بطور یکه بوسیله پنجه هایش قادر نیست جز طعمه های بسیار کوچک را نگهدار کند و بهمین جهت است که بیشتر از لاشه و مردار حیوانات دیگر تغذیه می نماید پرواز وی نسبه آهسته ولی دارا اوج است و در مدت طولانی صورت میگیرد. قدرت دید این پرنده بسیار زیاد است بطور یکه از فواصل دور طعمه های کوچک را بخوبی می بیند و کوچکتر ین حرکت از نظر ش مخفی نمی ماند لاشخور مردار خود مرغ مردار خوار رخمه نسر، تیر سهم. یا کرکس ترکش. تیری که در ترکش گذاردند. یا کرکس فلک. یا کرکسان فلک. یا کرکس گردون. یا کرکسان گردون
گیاهی است از تیره مرکبان که دارا گونه های دو ساله و پایا میباشد. ارتفاعش 30 تا 80 سانتیمتر است و معمولا در کنار جاده ها و روی دیوار ها و اماکن مخروب بحالت خود رو میروید. منشا اولی این گیاه را آسیای صغیر و بالکان نوشته اند ولی امروزه در غالب نقاط آسیا و اروپا بفراوانی میروید (در اکثر نقاط ایران خصوصا نواحی شمال فراوان است)، برگها گیاه مزبور نرم و برنگ سبز روشن و دارا تقسیمات دندانه دار است. نهنج گل آن دارا یک قسمت مرکزی برنگ زرد محصور در گلها زبانه یی سفید رنگ است. قسمت مورد استفاده آن گلها آنست اقحوان شجره مریم بابونه گاو چشم با بونه گاوی
گیاهی است از تیره مرکبان که دارا گونه های دو ساله و پایا میباشد. ارتفاعش 30 تا 80 سانتیمتر است و معمولا در کنار جاده ها و روی دیوار ها و اماکن مخروب بحالت خود رو میروید. منشا اولی این گیاه را آسیای صغیر و بالکان نوشته اند ولی امروزه در غالب نقاط آسیا و اروپا بفراوانی میروید (در اکثر نقاط ایران خصوصا نواحی شمال فراوان است)، برگها گیاه مزبور نرم و برنگ سبز روشن و دارا تقسیمات دندانه دار است. نهنج گل آن دارا یک قسمت مرکزی برنگ زرد محصور در گلها زبانه یی سفید رنگ است. قسمت مورد استفاده آن گلها آنست اقحوان شجره مریم بابونه گاو چشم با بونه گاوی
اگر کسی به خواب دید کرکسی داشت، دلیل که از پادشاه نیکی بیند و استخوان و گوشت او همین، دلیل است. محمد بن سیرین اگر ببینید کرکس از دست شما پرید و رفت بلائی از شما دور می شود.
اگر کسی به خواب دید کرکسی داشت، دلیل که از پادشاه نیکی بیند و استخوان و گوشت او همین، دلیل است. محمد بن سیرین اگر ببینید کرکس از دست شما پرید و رفت بلائی از شما دور می شود.