- کرپ
- نوعی پارچۀ لطیف از ابریشم طبیعی یا مصنوعی
معنی کرپ - جستجوی لغت در جدول جو
- کرپ
- اطلس، پارچه لطیف، یکنوع شیرینی لطیف که از آرد و تخم مرغ و شکر تهیه می شود
- کرپ ((کِ رِ))
- اطلس، نوعی پارچه لطیف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شبدر، گیاهی خودرو یا کاشتنی با سه برگچۀ گرد که معمولاً به مصرف خوراک دام می رسد، هلندوز
پلی که از روی مرداب بدریا وصل گردد
شبدر: (پیش تیغ تو روز صف دشمن دست چون پیش داس نو کرپا) (رودکی)
شبدر: (پیش تیغ تو روز صف دشمن دست چون پیش داس نو کرپا) (رودکی)
پلی که روی مرداب بسته شود، پلی که از روی مرداب به دریا متصل گردد
مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چلپاسه، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربش، کربشه، کرفش، کرباشه، کرباشو، کلباسو
نوعی پارچۀ کرپ با اندکی ضخامت بیشتر نسبت به کرپ های معمولی
فرانسوی پاد ماله: گچ اندایی یا آهک اندایی بی کاربرد ماله زبانزد ساختمانی
شبدر
مارمولک
مارمولک
مارمولک
کرباس: (سه دیگر شب آمد بخوابم شتاب یکی نغز کرپاس دیدم بخواب) (بدو اندر آویخته چار مرد رخان از کشیدن شده لاجورد) (نه کرپاس جایی درید از گروه نه مردم شدی زان کشیدن ستوه)
فرانسوی بهمن چین چو باشد روز را هنگام پیشین ز من خواهد پرند و بهمن چین (ویس و رامین)
نوعی اطلس که ظنرا به چین منسوب داشته اند
((کَ))
فرهنگ فارسی معین
در اصطلاح زرتشتیان، کسی که گوش دارد ولی کلام حق را نمی شنود، کسانی که پیام زردشت را نمی شنیدند و نمی پذیرفتند
در آیین زردشتی کسی که گوش دارد ولی کلام حق را نمی شنود. در زمان زردشت کسانی را که به تعلیمات گوش نمی دادند و مخالفت می کردند کاوی و کرپان می خواندند
گوی، گویال
قراقروت
غم، غصه، اندوه، مشقت
فروتنی، افتادگی، تواضع
دکمه، گوی گریبان، چاک پیراهن
بچۀ چهارپا به ویژه الاغ یا اسب
ویژگی دندان فرسوده و کرم خورده
بی حس، برای مثال سر چاه چنین مباش کرخ / زان که چاه است بر سر دوزخ (آذری طوسی- مجمع الفرس - کرخ) ، با حالت سستی و بی حالی
اصل، گروه، تودۀ چیزی، تودۀ سرگین
مخفّف واژه های کدام کس را، چه کس را، هر که را، هر کس را
کرایه
کرای چیزی (کاری) را کردن: به زحمتش ارزیدن، ارزش آن را داشتن،برای مثال اگرچه گوهر نظمم کرای آن نکند / که من نثار کنم بر جناب حضرت شاه (ابن یمین - ۵۱۳)
کرایه
کرای چیزی (کاری) را کردن: به زحمتش ارزیدن، ارزش آن را داشتن،
درخت انگور، تاک، مو، رز، رزبن
دهان را در آب فرو بردن و آشامیدن آب