جدول جو
جدول جو

معنی کرپان

کرپان((کَ))
در اصطلاح زرتشتیان، کسی که گوش دارد ولی کلام حق را نمی شنود، کسانی که پیام زردشت را نمی شنیدند و نمی پذیرفتند
تصویری از کرپان
تصویر کرپان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کرپان

کرپان

کرپان
در آیین زردشتی کسی که گوش دارد ولی کلام حق را نمی شنود. در زمان زردشت کسانی را که به تعلیمات گوش نمی دادند و مخالفت می کردند کاوی و کرپان می خواندند
فرهنگ فارسی عمید

سرپان

سرپان
فرانسوی یغنج ماری باشد که زهرش نبود، مارپیچ، اهریمن، کرنای مارپیچی
فرهنگ لغت هوشیار

کرسان

کرسان
هندی کشاورز ظرفی مدور و صندوق مانند که از گل یا چوب سازند و نان و حلوا و میوه و مانند آن در آن نهند: (ببند سال قحط سخت درویش و توانگر را هم از گندم تهی کندوک (کندوی) و هم خالی زنان کرسان)، (نزاری) کشاورز فلاح
فرهنگ لغت هوشیار

کردان

کردان
پارسی تازی گشته گردان ک افسار افسار، پاسخ راست در خنیا
کردان
فرهنگ لغت هوشیار

کروان

کروان
پارسی تازی گشته کاروانک چکرنه در برخی از واژه نامه ها (کبک) امده کبک، پرنده ایست از راسته پا بلندان که در حدود 12 گونه آن در سراسر کره زمین میزیند. این پرنده دارا جثه ای متوسط (باندازه یک سار) است و رنگ پر هایش زرد مخلوط با خرمایی و خاکستر یست
فرهنگ لغت هوشیار

کرپاس

کرپاس
کرباس: (سه دیگر شب آمد بخوابم شتاب یکی نغز کرپاس دیدم بخواب) (بدو اندر آویخته چار مرد رخان از کشیدن شده لاجورد) (نه کرپاس جایی درید از گروه نه مردم شدی زان کشیدن ستوه)
کرپاس
فرهنگ لغت هوشیار