جدول جو
جدول جو

معنی کرویت - جستجوی لغت در جدول جو

کرویت
(اُ دَ)
گردی. (یادداشت مؤلف). کروی بودن. حالت و شکل کره داشتن
لغت نامه دهخدا
کرویت
گردی گویسانی
تصویری از کرویت
تصویر کرویت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کروت
تصویر کروت
فربه، چاق، تنومند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرویا
تصویر کرویا
کراویا، گیاهی چتری با گل های سفید و تخمی شبیه زیره که مصرف دارویی دارد، شاه زیره، زیره رومی، کراویه، قرنباد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کروی
تصویر کروی
به شکل کره، مدوّر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویت
تصویر رویت
فکر کردن و تامل نمودن در کارها، تفکر، تامل، بررسی، مقابل بدیهه، در علوم ادبی سرودن شعر با اندیشه و تامل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرومیت
تصویر کرومیت
سنگ معدن آهن و کروم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویت
تصویر رویت
دیدن، دیدار
فرهنگ فارسی عمید
(کَ / کَ رَ)
بمعنی نطق و ادراک کلیات باشد و شرف انسان به این فضیلت است. (برهان) (ناظم الاطباء). در برهان بمعنی نطق آورده و در فرهنگ (یعنی جهانگیری) نیافتم. (انجمن آرای ناصری). کلمه ظاهراً برساختۀ فرقۀ آذرکیوان است. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. واقع در 18 هزارگزی شمال باختری گهواره و 4 هزارگزی جنوب خاوری درنیجه، با 250 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. اهالی این ده از تیره اسپری قلخانی هستند، و مزرعۀ چپین جزء این ده منظور شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
مأخوذ از کفو عربی، هم شأنی. هم رتبگی. (یادداشت مؤلف) :
مادر شهزاده گفت از نقص عقل
شرط کفویت بود در عقل و نقل.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(کَ / کَ رَ / رُو)
کراویا. قرنباد. زرنباد. (یادداشت مؤلف). کرویاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تخمی است که آن را زیرۀ رومی گویند و نانخواه همان است بر روی خمیر نان پاشند و خوردن آن به ناشتا قوّت معده دهد و کروبه و زنیان هم می گویند. (برهان) (از آنندراج). نانخواه. زنیان. (ناظم الاطباء). نوعی از زیره که مقوی معده است. (غیاث اللغات). به فارسی زیرۀ رومی و شاه زیره و قرنباد گویند از زیره درازتر و بالیده تر و مایل به زردی و با حدت و تلخی است. (تحفه) ، فراسیون. کراث جبلی. گندنای کوهی. (یادداشت مؤلف). گیاهی است بستانی او به قدر ذرعی و برگش مانند شبت و گلش سفید و بیخش مثل زردک و پختۀ او مأکول است و بری او قردماناست و گلش سفید مایل به کبودی می باشد و در سایر صفات مانند بستانی است. (تحفه). ظاهراً لغتی در کرابیه است که هم اکنون در جنوب خراسان متداول است و در تهران آن را زیرۀ سبز نامند. (از یادداشتهای لغت نامه) : و از شهر بردع ابریشم بسیار خیزد و استران نیک و روناس و شاه بلوط و کرویا. (حدود العالم). (عطارد دلالت دارد بر) ماش و باقلی و کرویا و گشنیز. (التفهیم).
دست از دروغزن بکش و نان مخور
باکرویا و زیره و آویشنش.
ناصرخسرو.
این است پند حجت و این است مغز دین
و آرایش سخنش چو گشنیز و کرویاست.
ناصرخسرو.
اکنون نچرد گوزن در صحرا
جز سنبل و کرویا و آویشن.
ناصرخسرو.
طعامهای لطیف زود گوارا... به بوی افزارها خوش کرده چون زیره وکرویا و دارچینی و نانخواه و زعفران. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و افزار دیگ، دارچینی و کرویا و شبت. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به کراویا، شاه زیره و قردمانا شود.
- کرویای بری، قردماناست گلش سفید مایل به کبودی می باشد. (تحفه). کرویا جبلیه. (یادداشت مؤلف). رجوع به قردمانا شود.
- کرویای رومیه یا کرویای رومی، قردمانا. (یادداشت مؤلف) (از مفاتیح العلوم).
- کرویای شامیه، قردمانا است. (یادداشت مؤلف). رجوع به قردمانا شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر که 534 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ / رُو یَ / یِ)
به فارسی کرویا است. (فهرست مخزن الادویه). کرویا. نانخواه. زنیان. (ناظم الاطباء). لغتی است در کرابیه. (یادداشت مؤلف). رجوع به کرویا شود
لغت نامه دهخدا
(تِ رَ)
ده کوچکی است از دهستان اسفندقه در خبش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در 115 هزارگزی جنوب ساردوئیه و ده هزارگزی شمال راه فرعی جیرفت به بافت واقع است و سه تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دیدن به چشم، شکل و ترکیب، دیدار دیدن به چشم، دیدن دیدار دید، نما، ریخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروی
تصویر کروی
به شکل کره، مدور، گوی گونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروت
تصویر کروت
چاق، تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرویا
تصویر کرویا
پارسی تازی گشته کراویه زیره سیاه زیره سیاه کرمانی کراویا: (دست از در و غزن بکش و نان مخور با کرویا و زیره و آویشنش) (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای زیره که بنام زیره سیاه یا زیره سیاه کرمانی موسوم و دارا ریشه های متورم است و در افغانستان و بلوچستان بفراوانی میروید. از دانه هایش بمنظور معطر کردن اغذیه استفاده میکنند و بعلاوه دارا خاصیت باد شکن و از بین بردن نفخ های روده مقوی و قاعده آور و مدر است کرویه کراویه قرنباد زیره سیاه زیره کرمانی با سلیقون از حمیون فادرونی کمون رومی تقرد تقده قاروا شاه زیره تقر قرنفار کمون فرنگی کراویه صحرایی قرامن کیمیونی قردمانا کراویه بری کراویه دشتی تخم توخره قرطمانا کراویه رومی کراویه جبلی. یا کراویا بری. یا کروایاء جبلی. یا کراویاء دشتی. یا کراویاء رومی. یا کراویا صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردیت
تصویر کردیت
اعتبار، اعتماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردیت
تصویر کردیت
((کِ رِ دِ))
اعتماد، اعتبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویت
تصویر رویت
((رَ یَّ))
اندیشه در امور، فکر، تأمل، با تفکر و تأمل شعری گفتن، مقابل بداهت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کروی
تصویر کروی
((کُ رَ))
منسوب به کره، هر چیز گرد و کره مانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کروت
تصویر کروت
((کُ))
فربه، چاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویت
تصویر رویت
دید، دیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کروی
تصویر کروی
گویالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کروی
تصویر کروی
Spherical, Globular, Rotund
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نوعی قارچ خوردنی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از کروی
تصویر کروی
globular, redondo, esférico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کروی
تصویر کروی
kugelförmig, rund, sphärisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کروی
تصویر کروی
kulisty, okrągły, sferyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کروی
تصویر کروی
сферический , круглый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کروی
تصویر کروی
глобулярний , круглий , сферичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کروی
تصویر کروی
globular, redondo, esférico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی