کروژ. (ناظم الاطباء) (برهان). نشاط و شادمانی باشد. (جهانگیری). عیش و نشاط و شادمانی و طرب. (برهان) (ناظم الاطباء). شادی و با کرازان و کرازیدن قریب اللفظ و المعنی است. (آنندراج). طرب و شادی. (صحاح الفرس). فرح. نشاط. (یادداشت مؤلف) : وردنه جست و کروش اندر زمی بانگ بربرد از کروز و خرمی. رودکی (از حاشیۀفرهنگ اسدی نخجوانی). مرحوم دهخدا پس از نقل این بیت می نویسند: گمان میکنم این بیت از کلیله و دمنۀ رودکی باشد در باب قرد و سلحفاه آنجا که بوزینه از پشت سنگ پشت از آب به خشکی جستن می کند. عبارت ابن مقفع این است: فلما قارب الساحل وثب عن ظهره فارتقی الشجر. و ترجمه نصرالله منشی بدین صورت است: بوزینه را به کنار آب رسانید، بوزینه به تک بر درخت رفت. اگر حدس من درست باشد شعر رودکی تقریباً باید اینطور باشد: بوزنه جست و گریز اندرزمی بانگ بربرد از کروز و خرمی. ممکن است کروش هم کلمه ای بوده که امروز مفقود است. (یادداشت مؤلف). باکروز و خرمی آهو به دشت می خرامد چون کسی کو مست گشت. رودکی. چون دل باده خوار گشت جهان با نشاط و کروز و خوش منشی. خسروی. رجوع به کروژ شود، اندوه و ملامت را نیز گفته اند. (برهان) (ناظم الاطباء)
کروژ. (ناظم الاطباء) (برهان). نشاط و شادمانی باشد. (جهانگیری). عیش و نشاط و شادمانی و طرب. (برهان) (ناظم الاطباء). شادی و با کرازان و کرازیدن قریب اللفظ و المعنی است. (آنندراج). طرب و شادی. (صحاح الفرس). فرح. نشاط. (یادداشت مؤلف) : وردنه جست و کروش اندر زمی بانگ بربرد از کروز و خرمی. رودکی (از حاشیۀفرهنگ اسدی نخجوانی). مرحوم دهخدا پس از نقل این بیت می نویسند: گمان میکنم این بیت از کلیله و دمنۀ رودکی باشد در باب قرد و سلحفاه آنجا که بوزینه از پشت سنگ پشت از آب به خشکی جستن می کند. عبارت ابن مقفع این است: فلما قارب الساحل وثب عن ظهره فارتقی الشجر. و ترجمه نصرالله منشی بدین صورت است: بوزینه را به کنار آب رسانید، بوزینه به تک بر درخت رفت. اگر حدس من درست باشد شعر رودکی تقریباً باید اینطور باشد: بوزنه جست و گریز اندرزمی بانگ بربرد از کروز و خرمی. ممکن است کروش هم کلمه ای بوده که امروز مفقود است. (یادداشت مؤلف). باکروز و خرمی آهو به دشت می خرامد چون کسی کو مست گشت. رودکی. چون دل باده خوار گشت جهان با نشاط و کروز و خوش منشی. خسروی. رجوع به کروژ شود، اندوه و ملامت را نیز گفته اند. (برهان) (ناظم الاطباء)
درآمدن در چیزی و پنهان گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). داخل شدن و مخفی شدن در مغاک یا غار. (از اقرب الموارد) ، پناه بردن به کسی و میل کردن سوی او، بوئیدن گشن کمیز را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
درآمدن در چیزی و پنهان گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). داخل شدن و مخفی شدن در مغاک یا غار. (از اقرب الموارد) ، پناه بردن به کسی و میل کردن سوی او، بوئیدن گشن کمیز را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)