معنی کرنگانی در لغت نامه دهخدا

نوعی از انگور است. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسم فارسی نوعی از عنب است. (فهرست مخزن الادویه)

معنی کرنگانی - جستجوی لغت در جدول جو

کرنگانی(کَ رَ)

لغت نامه دهخدا

کرنگانی

فرهنگ لغت هوشیار

پرنیانی

زیبا و لطیف مانند پرنیان مانند پرنیان، از جنس پرنیان

فرهنگ فارسی عمید

پانگانی

رودیست به مشرق افریقا در مملکت زنگبار که از سمت شرقی جبال کلیمانجارو سرچشمه گیرد و از دو سوی چپ و راست جاری شود و پس از قطع 420 هزارگز به قصبۀ همنام خود یعنی پانگانی منتهی شود و قصبۀ پانگانی در 5 درجه و 25 دقیقۀ عرض جنوبی و 26 درجه و 41 دقیقۀ طول شرقی واقعست و 5000 تن سکنه دارد و جزو اراضیی است که از این پیش در اجارۀ دولت آلمان بود

لغت نامه دهخدا

ارنبانی

(اَ نَ نی ی)

جامۀ خز مایل بسیاهی. (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

کرنگان

(کَ رَ)

دهی است از دهستان دیزمار خاوری بخش ورزقان شهرستان اهر. کوهستانی و معتدل است و 573 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

برنکانی

(بَ رَ نی ی)

گلیم سیاه. (منتهی الارب). کساء سیاه. (از اقرب الموارد). برکان. برکانی. برنکان. ج، برانک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

پرنیانی

(پَ)

منسوب به پرنیان. از پرنیان. دارای پرنیان:
هوا شد ز بس پرنیانی درفش
چو بازار چین زرد و سرخ و بنفش.
فردوسی.
ز بس نیزه و پرنیانی درفش
ستاره شده سرخ و زرد و بنفش.
فردوسی.
، برنگ پرنیان، به آب و تلألؤ پرنیان:
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زرّ نام ملک برنبشته
دگر آهن آبداده یمانی.
دقیقی

لغت نامه دهخدا