جدول جو
جدول جو

معنی کرنفه - جستجوی لغت در جدول جو

کرنفه
(کُ نَ / نُ فَ)
باریک اندام و لاغر از شتر و مردم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
کرنفه
(رُءْ)
به شمشیر بریدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). به شمشیر زدن. (ناظم الاطباء) ، به چوبدستی زدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). باعصا زدن. (از اقرب الموارد) ، کرنف الکرانیف، برید کرانیف را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برید تنه خرما را از کرانیف. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرفه
تصویر کرفه
کار نیک، ثواب، برای مثال نه بد پروای کشت و کار و حرفه / گناهان را ندانستند و کرفه (زراتشت بهرام - برهان قاطع - کرفه)
فرهنگ فارسی عمید
(کَ نَ فَ)
ناحیه و کرانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کنفه الابل. ناحیتها و جانبها. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ / نِ)
به هندی اسم نوعی اترج است. (فهرست مخزن الادویه). بزبان هندی نوعی از ترنج است مدور و بسیاری از نارنج بزرگتر می شود. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کُ نَ)
نام قریه ای است از روستاق بدخشان و در آنجا امرود و ناشپاتی بغایت خوب می شود. (برهان) (آنندراج). قریه ای از روستای بدخشان که امرود خوب در آن عمل آید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کِ نَ / نِ)
خاری است که آن را اشترخار گویند و بعضی گویند ماری است که آن را اشترخار خوانند. (برهان) (آنندراج). گیاه اشترخار. (ناظم الاطباء). گرنه، کنه را نیز گفته اند و آن جانوری است که بر بدن خر و شتر و گاو چسبد و خون خورد. (برهان) (آنندراج). اشترخوار. شترخوار. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به اشترخوار و کنه شود
لغت نامه دهخدا
(کِ فَ / فِ)
بمعنی ثواب است که در مقابل گناه باشد. (برهان) (از آنندراج). کار نیک. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) :
نبد پروای کشت و کار و حرفه
گناهان را ندانستند و کرفه
یکایک بر ره بیداد رفته
گناه و کرفه را از یاد رفته.
زراتشت بهرام پژدو (اردای ویراف نامه از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ طَ)
نرم خندیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بریدن شرناف کشت را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شرناف شود
لغت نامه دهخدا
(کِ فَ)
واحد کرناف است. (از اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به کرناف شود
لغت نامه دهخدا
(رُ ئو)
خرمای شیرآمیخته خورانیدن مهمان را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کرنیب خورانیدن مهمان را. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، خرما با شیر خوردن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شهری است در صقلیه در کنار دریا. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(کُ رَ دَ / کُ رِ دِ)
لیف جولاهگان. (برهان) (آنندراج). لیف جولاهگان و شوی مالان، یعنی جاروب مانندی که بدان آش و آهار بر جامه زنند. (ناظم الاطباء). شوکهالحائک. (انجمن آرا). شوکه. کرندۀ بافکار و آن آلتی است که به وی روی جامه را هموار کنند و آهار برتار جامه مالند. (منتهی الارب). رجوع به کرند شود
لغت نامه دهخدا
کرند سفن. اسم هندی بیخ دارفلفل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(کُ رُ گَ / گِ)
کرنده. لیف شوی مالان و جولاهگان. (ناظم الاطباء). لیف جولاهگان. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(کِ فَ)
بینی ستبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ نی یَ)
زن که بربط زند. (السامی فی الاسامی)
لغت نامه دهخدا
(کَ شَ فَ / کِ شِ فَ)
زمین درشت. کرشافه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زمین درشت و سخت غیر مزروع. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ مَ)
پای ستور بریدن. (از منتهی الارب). پی ستور بریدن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تنگ بستن شتر را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، لیقه نهادن در دوات. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نِ فَ)
مؤنث کانف، حاجز و مانع و پرده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از متن اللغه) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ ظَءْ ءُ)
بشمشیر کسی را زدن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خِ نَ فَ)
بار درخت عضاه. (منتهی الارب). ج، خرانف
لغت نامه دهخدا
(خِ نِ فَ)
شتر بسیارشیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرفه
تصویر کرفه
ثواب، کار نیک
فرهنگ لغت هوشیار
جانوری است از شاخه بند پاییان از رده عنکبوتیان و از راسته کنه ها. کنه ها اکثر طفیلی پستانداران از قبیل دامها و سگ و گربه و انسان میشوند و از خون آنها تغذیه میکنند. کنه سگ شبیه دانه کرچک است و بر روی پوست سگ و دیگر پستانداران محکم می چسبد و از خون حیوان تغذیه مینماید و بدنش بسیار حجیم میشود و بانسان نیز حمله میکند. کنه پرندگان که معمولا بر روی پوست پرندگان استقرار می یابد و خون آنها را میمکد بانسان نیز حمله میکند. نوعی از کنه ها بنام غریب گز در کاروانسرا ها و اماکن عمومی قدیمی فراوانست و گزش آن انسانرا دچار تب راجعه میکند جلم قراد. یا کنه ها. راسته ای مشخص از رده عنکبوتیان و از شاخه بند پاییان که اکثر جانوران آن خطرناک و طفیلی دیگر پستانداران (از جمله انسان) میشوند و سبب بروز و اشاعه امراض ساری و عفونی از قبیل تب راجعه و جرب میگردند. کنه ها دارای قدی کوچک میباشند و بدنشان فقط از یک قطعه ساخته شده و اثر بند بندی در خارج نمایان نیست سفالوتوراکس و شکم فقط بوسیله شیاری از هم جدا شده که حرکاتی در آن بند صورت نمیگیرد. نوع زندگی کنه ها متغیر است. بعضی از طعمه های زنده تغذیه میکنند و برخی از مواد آلی و گروهی بسیار انگلی هستند و از خون پستانداران و انسان تغذیه مینمایند. یا کنه شتری. کنه سگ، کسی که باصرار بکسان متوسل شود و تا کارش را انجام ندهند آنانرا رها نکند: عجب کنه ایست، یا مثل کنه چسبیدن، سماجت بخرج دادن اصرار و ابرام بسیار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانفه
تصویر کانفه
باز دارنده دیواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرفه
تصویر کرفه
((کَ فِ))
کار نیک، ثواب
فرهنگ فارسی معین
کرنه از سازهای ابتدایی و با ساختمانی ساده که غالبا از پیچاندن
فرهنگ گویش مازندرانی