- کرته
- قطعه زمین زراعت کرده و کاشته. خار شتر. یا کرته دشتی. اذخر. پیراهن قمیص، جامه و قبای یک تهی نیم تنه: (ز مستی باز کرده بند کرته ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش) (سنائی)
معنی کرته - جستجوی لغت در جدول جو
- کرته ((کِ تَ یا تِ))
- خارشتر
- کرته ((کُ تِ))
- پیراهن، قبای نیم تنه
- کرته ((کَ تِ))
- قطعه زمینی که در آن چیزی کاشته باشند، کرزه
- کرته
- پیراهن، نیم تنه،
برای مثال بر او گشت گریان و رخ را بخست / همه کرته بدرید و او را ببست (فردوسی - ۳/۹۱)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسکنبیل
مقتول
مفعول
کوفته شده، غلۀ کوبیده شده، غله ای که آن را کوبیده اما هنوز از کاه جدا نکرده باشند
کناره، کران، کرانه، نهایت
دندان فرسوده و کرم خورده، برای مثال باز چون برگرفت پرده ز روی / کروه دندان و پشت چو گان است (رودکی - ۴۹۴)
انجام یافته، مخلوق، آفریده
پاره، دریده، یاوه و بی معنی
کوتاه، کم ارتفاع، مقابل بلند
کرش، فروتنی، افتادگی، تواضع
ترکیده، شکافته شده، از هم باز شده، برای مثال کفیدش دل از غم چو یک کفته نار / کفیده شود سنگ تیمارخوار (رودکی۱ - ۸۰)
زشت، ناپسند، ناخواسته، ناپسندداشته
کریچ، خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، گریچ، کومه، کازه
به قتل رسیده، مقتول، کنایه از عاشق، شیفته، کنایه از در بازی نرد، ویژگی مهرۀ خارج شده از بازی، کنایه از خاموش شده
واحد اندازه گیری مسافت برابر با یک سوم فرسنگ معادل دو کیلومتر
آشیانه و آرامگاه
آشیانه و آرامگاه
نادرست نویسی غرده غرته غرچه پارسیاست دیوث قلتبان
گنبد
تاک رز مو از گیاهان
ثواب، کار نیک
فریب خدعه، چاپلوسی فروتنی افتادگی. ریسمانی که از موی تافته باشند
خس و خاشاک: (زمین و آسمانها پر فرشته است تو کی بینی که چشمت پر کرشته است ک) (عطار)
فریب خدعه مکر: (ایلچی هیبت حسود ترا دید بر اسب عمر و گفتش: تش . {} هر که با دولت تو کرده کرش کرده در گردنش زمانه کرش) (پور بهای جامی)، فروتنی چاپلوسی
آلبالو
گوسفند چران. شبان
اطاقکی که فالیز بانا و مزارعان در فالیز و مزرعه از چوب و علف سازند: (بچشم همتت از راه فرهنگ فلک نه دست و شش پی کرچه تنگ) (امیر خسرو)
عنکبوت: (زدام کار تنه چون مگس فرار کند فضای روزی او بسته راه پروازش) (رکن بکرانی)، نسج عنکبوت کار تنک
شبدر: (پیش تیغ تو روز صف دشمن دست چون پیش داس نو کرپا) (رودکی)
ناپسند، زشت
کوفته کوفته شده، غله کوفته که هنوز ش پاک نکرده باشند یعنی از کاه جدا نشده باشد، سرخ مرد عصی الراعی هفت بند