- کرانه (دخترانه)
- ساحل، کنار، سو، جهت
معنی کرانه - جستجوی لغت در جدول جو
- کرانه
- قطر، افق
- کرانه
- ساحل، کنار، طرف، سو، انتها، پایان،
برای مثال خدای را مددی ای دلیل راه حرم / که نیست بادیۀ عشق را کرانه پدید (حافظ - ۴۶۴)
کرانه کردن: به پایان رساندن، کنایه از منحرف شدن
- کرانه
- کناره، حاشیه
- کرانه ((کَ نِ))
- کنار، لب ساحل، پایان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکرگزاری و حقشناسی و سپاسداری
شکر و سپاس، حق شکر، شکرگزاری، سپاسگزاری، سپاس داری، برای مثال همی گفت شولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱ - ۱۱۶)
گاومیری دام میری
درنده پاره کننده: درانه و دوزان بسر کلک نیابی درانه و دوزان بسر کلک و بنانست (منوچهری)
حق ماموریت، حقوق
عاریتی
اجاره
ساحلی، آفاقی
جنتیانا
جوان خوش صورتشاهد تر و تازه و صاحب جمال، تصنیفی که سه گوشه داشته باشد، هر یک بطرزی: یکی بیتی و دیگری مدح و سوم تلا و تلالا، دو بیتی، سرود نغمه. جوان خوش صورت و شاهد و تر و تازه و صاحب جمال، نغمه، تر و تازه، دو بیتی
نوعی باج که از هر یک مردم شهری و غیر آن سلطان ستاند
کهنه، دیرینه، فرسوده، کنانه، برای مثال به روزگار تو نو شد ز سر جهان کهن / کنانه گر شود آن هم به روزگار تو باد (کمال الدین اسماعیل - لغتنامه - کنانه)
یک یک، یکی یکی و از روی سرشماری، باج و خراج که به طریق سرشماری از مردم بگیرند، آنچه علاوه از باج و خراج بگیرند
دفتر، جزوه، کنایه از قرآن یا جزئی از آن
کورکورانه، به روش کوران، نسنجیده، کورانه
جعبۀ چوبی یا چرمی که تیرها را در آن می گذاشتند، تیردان
سرود، نغمه، در علوم ادبی دوبیتی، برای مثال هر نسفته دری دری می سفت / هر غزاله ترانه ای می گفت (نظامی۴ - ۶۲۷) ، تر و تازه، معشوق جوان، جوان خوش صورت
کمان مانند مانند کمان، آنچه شبیه کمان باشد، در موسیقی آرشه، پرما، چوب باریکی که دوالی به آن ببندند و با آن پرما را بگردانند
کرسنه گاو دانه
عبری یا آرامی تازی گشته از ریشه سنسکریت گاودانه از گیاهان کرشنه چرک ریم. چرک ریم
جایی که در آن پیشه ور و صنعتگر بکار خود پردازد دکان، محلی که عده ای کارگر برای تهیه شیئی کار کنند چه بوسیله ماشین و چه بدون آن دستگاه کار گاه
عنکبوت: (زدام کار تنه چون مگس فرار کند فضای روزی او بسته راه پروازش) (رکن بکرانی)، نسج عنکبوت کار تنک