- کرامت
- رادی، بزرگواری
معنی کرامت - جستجوی لغت در جدول جو
- کرامت (دخترانه)
- بزرگواری، شرافت، سخاوت، بخشندگی
- کرامت
- کاری خارق العاده که توسط اولیا و صالحان انجام می گیرد، بزرگی و ارجمندی، داشتن صفات نیک، سخاوت و بخشندگی، هدیه، تحفه
- کرامت
- بزرگی ورزیدن، جوانمرد گردیدن، بزرگی بزرگوار ی، جوانمرد ی، بخشندگی دهش: (پس من خود سازم ایشانرا از کرامت و نواخت. ) (کشف الاسرار)، (تصوف) خارق عادتی که بدست ولی انجام یابد} کرامت {نامیده میشود مقابل معجزه که از پیغمبر صادر گردد، جمع کرامات
- کرامت ((کَ مَ))
- سخاوت، جوانمردی، بخشندگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تاوان
زشتی، ناپسندی
دلیری و چالاکی، شجاعت، قطع کردن
ناپسند داشتن، ناخوش داشتن، ناراضی بودن، زشتی، در فقه اولی بودن ترک عملی در حالی که انجام آن هم منع نشده
مالی که بابت خسارت داده یا گرفته می شود، تاوان، زیان، ضرر، مشقت، پشیمانی، ندامت
غرامت خواستن: تاوان خواستن
غرامت دادن: تاوان دادن
غرامت ستاندن: دریافت کردن تاوان، غرامت گرفتن
غرامت کشیدن: کنایه از تاوان کشیدن، مجازات شدن، به عهده گرفتن غرامت، متحمل شدن تاوان و ضرر و زیان
غرامت گرفتن: دریافت کردن تاوان
غرامت خواستن: تاوان خواستن
غرامت دادن: تاوان دادن
غرامت ستاندن: دریافت کردن تاوان، غرامت گرفتن
غرامت کشیدن: کنایه از تاوان کشیدن، مجازات شدن، به عهده گرفتن غرامت، متحمل شدن تاوان و ضرر و زیان
غرامت گرفتن: دریافت کردن تاوان
تیز و برنده شدن، دلیر و بی باک شدن، شجاعت، دلیری، بی باکی، چالاکی، برندگی
تاوان، ادای آنچه بر عهده شخص نیست
ناپسندی، بی میلی، تنفر
با عزت، با احترام، گران، گرانمایه
کرامت در فارسی نواخت، بزرگواری، دهش، ورچ (کار خارق العاده پهلوی)
جمع کرامت، چیزهای عجیب و خارق عادت که از بعضی مردمان بزرگ گاه گاه صدور یابد
کره ها، گوی ها، در علم نجوم سیاره ها، جمع واژۀ کره
بخشنده، جمع کریم، نواخن ها بزرگواری ها ورچ ها، جمع کریم بزرگوار ان بلند همتان: (او چو ذوق راستی دید از کرام بی تکبر راستی را شد غلام) (مثنوی)
جمع کره، کره ها، گویها
عطا کردن آنکه قدر و مرتبت برتری دارد
کرامت کردن بخشیدن دهش کردن کرامت کردن: (پس صلات و صدقات بمستحقان کرامت فرمود) (ظفر نامه یزدی)