جدول جو
جدول جو

معنی کرار - جستجوی لغت در جدول جو

کرار
چوب زیر در، آستانۀ در
تصویری از کرار
تصویر کرار
فرهنگ فارسی عمید
کرار
از القاب علی بن ابی طالب (ع)، ساقی کوثر، اسداللّٰه، شیر خدا
بازگردنده
سخت حمله کننده در جنگ، بسیار حمله کننده
تصویری از کرار
تصویر کرار
فرهنگ فارسی عمید
کرار
(کِ)
جمع واژۀ کرّ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کر شود
لغت نامه دهخدا
کرار
(کُ)
چوب زیرین در خانه باشد که چوب آستان است. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زمینی که بجهت سبزی کاشتنی و غیر آن مستعد کرده و کناره های آن را بلند ساخته باشند. (از آنندراج). کرد و زمینی که برای کشتکاری آماده ساخته و کناره های آن را بلند کرده باشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کرار
(کَرْ را)
برگردنده. (منتهی الارب). بازگردنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بازگرداننده. (منتهی الارب) (آنندراج) ، حمله کننده. (منتهی الارب). بتکرار حمله برنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : داعیه ای که هر یارب که او در صمیم سحرگاهی بر درگاه الهی کند به لشکری جرار و سپاهی کرار کار کند. (چهارمقاله از فرهنگ فارسی معین) ، مهربانی نماینده. (از منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کرار
(کَرْ را)
از القاب حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام، چه آن حضرت در جنگ بر صف دشمنان باربار حمله می کرد و هیچ اندیشه نمی نمود. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- حیدر کرار،علی علیه السلام
لغت نامه دهخدا
کرار
(کَ)
مهره ای است که زنان بدان مردان را بند نمایند. تقول للساحره یا کرار کریه و یا همره اهمریه ان اقبل فسریه و ان ادبر فضریه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کرار
بازگردنده، حمله کننده در جنگ
تصویری از کرار
تصویر کرار
فرهنگ لغت هوشیار
کرار
((کَ رّ))
بسیار حمله کننده
تصویری از کرار
تصویر کرار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکرار
تصویر تکرار
عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن، در ادبیات در فن بدیع مکرر آوردن کلمه ای به منظور تاکید یا غرض دیگر مانند این شعر، برای مثال باران قطره قطره همی بارم ابروار / هر روز خیره خیره از این چشم سیل بار (عسجدی - ۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
(کَ رَ / رِ)
جامۀ کهنه و پاره را گویند. (آنندراج). جامۀ کهنۀ پاره پاره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
چوب زیرین در. چوب آستانۀ در. کرار، زمینی که برای زراعت آماده ساخته و اطراف آن را بلند کرده باشند. (ناظم الاطباء). کرار. رجوع به کرار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اکرار
تصویر اکرار
جمع کر، نردبان های ریسمانی، ریسمان های پالان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
حمله بردن بر کسی و میل نمودن، مهربانی کردن، باز گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
چندین بار، مکرراً، بکرات، باربار، از ساخته های فارسی گویان به کرت ها مکررا بتکرار بکرات: (کرارا تجربه کرده ایم. {توضیح: باین معنی در کتب معتبر عرب نیامده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کراره
تصویر کراره
((کُ))
جامه کهنه و پاره، کراده، کراد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
((تَ))
دوباره کردن، دوباره گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
بسامد
فرهنگ واژه فارسی سره
بارها، به دفعات، به کرات، مکرراً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
Duplication, Frequentness, Recurrence, Reiteration, Reoccurrence, Repetition, Iterance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplication, fréquence, itération, récurrence, réitération, répétition
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کریسپی، فراق
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicación, frecuencia, iteración, recurrencia, reiteración, reaparición, repetición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
पुनरावृत्ति , बारंबारता , पुनरावृत्ति , पुनः दोहराव , पुनः घटित , पुनरावृत्ति
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
penggandaan, frekuensi, iterasi, pengulangan, kekambuhan, terulang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
การทำสำเนา , ความถี่ , การทำซ้ำ , การทำซ้ำ , การกลับเป็นซ้ำ , การย้ำ , การเกิดซ้ำ , การทำซ้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicatie, frequentie, iteratie, terugkeer, herhaling, kerenkwedh
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplikacja, częstotliwość, iteracja, powtarzanie, powtórzenie, zdarzenie, ponowienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicazione, frequenza, iterazione, ricorrenza, reiterazione, ricomparsa, ripetizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicação, frequência, iteração, recorrência, reiteração, reaparição, repetição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
重复 , 频率 , 迭代 , 复发 , 重申 , 重新发生
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
дублювання , частота , ітерація , повторення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
Duplikation, Häufigkeit, Iteration, Wiederholung, Wiederauftreten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
дублирование , частота , повторение , итерация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
שכפול , תְּדִירוּת , חזרה , איטרציה , חֲזוֹר , חֲזָרָה , חֲלוּפָה , חִזוּר
دیکشنری فارسی به عبری