چوب زیرین در خانه باشد که چوب آستان است. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زمینی که بجهت سبزی کاشتنی و غیر آن مستعد کرده و کناره های آن را بلند ساخته باشند. (از آنندراج). کرد و زمینی که برای کشتکاری آماده ساخته و کناره های آن را بلند کرده باشند. (ناظم الاطباء)
چوب زیرین در خانه باشد که چوب آستان است. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زمینی که بجهت سبزی کاشتنی و غیر آن مستعد کرده و کناره های آن را بلند ساخته باشند. (از آنندراج). کرد و زمینی که برای کشتکاری آماده ساخته و کناره های آن را بلند کرده باشند. (ناظم الاطباء)
برگردنده. (منتهی الارب). بازگردنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بازگرداننده. (منتهی الارب) (آنندراج) ، حمله کننده. (منتهی الارب). بتکرار حمله برنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : داعیه ای که هر یارب که او در صمیم سحرگاهی بر درگاه الهی کند به لشکری جرار و سپاهی کرار کار کند. (چهارمقاله از فرهنگ فارسی معین) ، مهربانی نماینده. (از منتهی الارب) (آنندراج)
برگردنده. (منتهی الارب). بازگردنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بازگرداننده. (منتهی الارب) (آنندراج) ، حمله کننده. (منتهی الارب). بتکرار حمله برنده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) : داعیه ای که هر یارب که او در صمیم سحرگاهی بر درگاه الهی کند به لشکری جرار و سپاهی کرار کار کند. (چهارمقاله از فرهنگ فارسی معین) ، مهربانی نماینده. (از منتهی الارب) (آنندراج)
از القاب حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام، چه آن حضرت در جنگ بر صف دشمنان باربار حمله می کرد و هیچ اندیشه نمی نمود. (آنندراج) (ناظم الاطباء). - حیدر کرار،علی علیه السلام
از القاب حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام، چه آن حضرت در جنگ بر صف دشمنان باربار حمله می کرد و هیچ اندیشه نمی نمود. (آنندراج) (ناظم الاطباء). - حیدر کرار،علی علیه السلام
مهره ای است که زنان بدان مردان را بند نمایند. تقول للساحره یا کرار کریه و یا همره اهمریه ان اقبل فسریه و ان ادبر فضریه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
مهره ای است که زنان بدان مردان را بند نمایند. تقول للساحره یا کرار کریه و یا همره اهمریه ان اقبل فسریه و ان ادبر فضریه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن، در ادبیات در فن بدیع مکرر آوردن کلمه ای به منظور تاکید یا غرض دیگر مانند این شعر، برای مثال باران قطره قطره همی بارم ابروار / هر روز خیره خیره از این چشم سیل بار (عسجدی - ۴۱)
عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن، در ادبیات در فن بدیع مکرر آوردن کلمه ای به منظور تاکید یا غرض دیگر مانندِ این شعر، برای مِثال باران قطره قطره همی بارم ابروار / هر روز خیره خیره از این چشم سیل بار (عسجدی - ۴۱)
چندین بار، مکرراً، بکرات، باربار، از ساخته های فارسی گویان به کرت ها مکررا بتکرار بکرات: (کرارا تجربه کرده ایم. {توضیح: باین معنی در کتب معتبر عرب نیامده است
چندین بار، مکرراً، بکرات، باربار، از ساخته های فارسی گویان به کرت ها مکررا بتکرار بکرات: (کرارا تجربه کرده ایم. {توضیح: باین معنی در کتب معتبر عرب نیامده است