جدول جو
جدول جو

معنی کدیر - جستجوی لغت در جدول جو

کدیر
(کُ)
دهی است در ناحیۀ رویان و رستمدار. هنگامی که ملک کیومرث بن بیستون (807- 857 ه. ق) اهالی رویان و رستمدار را مجبور ساخت که مذهب تسنن را ترک گویند و به مذهب شیعه درآیند، سکنۀ کدیر با دادن 800 رأس قاطر مجاز شدند که در مذهب تسنن باقی بمانند و تا دو قرن بعد از آن تاریخ مردم سنی مزبور در قریۀ کدیر مقیم بودند. (از ترجمه سفرنامۀ مازندران رابینو ص 34)
لغت نامه دهخدا
کدیر
(کَ)
آنکه تیرگی داشته باشد. (منتهی الارب). هرچه تیرگی داشته باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
کدیر
((کَ دِ))
هر چیزی که تیرگی داشته باشد
تصویری از کدیر
تصویر کدیر
فرهنگ فارسی معین
کدیر
دهستانی واقع درمنطقه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غدیر
تصویر غدیر
(پسرانه)
آبگیر، تالاب، نام آبگیری میان مکه ومدینه که در آنجا پیامبر (ص)، علی (ع) را به عنوان جانشین خود معرفی کرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قدیر
تصویر قدیر
(پسرانه)
توانا، قادر، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کهیر
تصویر کهیر
عارضه ای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرم های تزریقی یا داروها به طور ناگهانی به صورت برآمدگی های سرخ رنگ و خارش دار در پوست بدن ظاهر می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدیر
تصویر قدیر
از نام ها و صفات باری تعالی، دارای قدرت، توانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غدیر
تصویر غدیر
آبگیر، تالاب، جای جمع شدن آب باران در بیابان، آب راکدی که از سیل باقی بماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کویر
تصویر کویر
زمین شوره زار، سراب، شیر ژیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبیر
تصویر کبیر
بزرگ، مفرد واژۀ کبار و کبراء، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «مفعولات مفعولات مستفعلن»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هدیر
تصویر هدیر
بانگ شتر، آواز کبوتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کدین
تصویر کدین
چوبی که گازران با آن جامه را می کوبند، کوبین، شنگینه، برای مثال دل مؤمنان را ز وسواس امانی / سر ناصبی را به حجت کدینی (ناصرخسرو - ۱۷)
پتک، وسیلۀ پولادی سنگین شبیه چکش با دستۀ چوبی بزرگ که آهنگران با آن آهن را در روی سندان می کوبند، خایسک، پکوک، کوبن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتیر
تصویر کتیر
زمین شوره، شوره زار، سراب، برای مثال چون زمین کتیر کاو از دور / همچو آب آید و نباشد آب (منطقی - شاعران بی دیوان - ۲۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکدیر
تصویر تکدیر
تیره کردن، کسی را دلتنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کئیر
تصویر کئیر
کهیر، عارضه ای که به سبب آلرژی نسبت به بعضی مواد غذایی، سرم های تزریقی یا داروها به طور ناگهانی به صورت برآمدگی های سرخ رنگ و خارش دار در پوست بدن ظاهر می شود
فرهنگ فارسی عمید
(تَ ذُ)
تیره کردن: کدره تکدیراً. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیره گردانیدن چیزی را. (از اقرب الموارد). یقال: کدر عیشه. نقیض صفا. (منتهی الارب) ، اندوهگین کردن کسی را، ریختن آب را. (از اقرب الموارد) ، در تداول امروزی، نقیض تقدیر.
- تکدیر خاطر، تشویش خاطر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کثیر
تصویر کثیر
بسیار، وافر، مقابل قلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسیر
تصویر کسیر
شکسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبیر
تصویر کبیر
بزرگ، کلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدیر
تصویر قدیر
دارای قدرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غدیر
تصویر غدیر
جای جمع شدن آب باران، تالاب و بمعنی محلی میان مکه و مدینه
فرهنگ لغت هوشیار
کدیه در فارسی پارسی تازی گشته گدیه گدایی نیست حاجت مرا به افسانه کدیه خوش نیست گنج در خانه (نزاری) سختی روز گار، گدایی: (بدین لطیفه که گفتم گمان کدیه مبر ببنده گر چه گدایی شریعت شعر است) (انوری سروری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدیور
تصویر کدیور
برزگر، کشاورز، کدخدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدین
تصویر کدین
کدنگ: (دل مومنان را ز وسواس امانی سر ناصبی را بحجت کدینی) (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدید
تصویر کدید
نمک اسیده، شکاف فراخ، زمین کوفته زیر پای ستوران، گرد خاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدور
تصویر کدور
جمع کدر: (سحاب فضل تو آلودگان عصیان را باب توبه فرو شست تن ز گرد کدور) (سلمان) توضیح بهار عجم و بنقل آنند راج از او این کلمه را (مخفف کدورت) گرفته اند و گفته اند (مثل ضرورت و ضرور) و نیز نوشته اند: (در قاموس کدور مصدر گفته)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاه، سرچشمه مخفف سه دیر ساختمانی که نعمان بن منذر برای بهرام گور ساخته بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدیر
تصویر جدیر
سزاوار، لایق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدیر
تصویر تکدیر
مکدر ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدیره
تصویر کدیره
کدیره در فارسی تیره، پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدیر
تصویر تکدیر
((تَ))
تیره ساختن، دلتنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدیر
تصویر مدیر
گرداننده، راه بر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کبیر
تصویر کبیر
بزرگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کثیر
تصویر کثیر
بزرگ، گسترده
فرهنگ واژه فارسی سره