جدول جو
جدول جو

معنی کدری - جستجوی لغت در جدول جو

کدری(کُ)
ابر تنک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به کدره شود، نوعی از سنگخوار تیره رنگ پشت ابلق زردگلو. (منتهی الارب) (آنندراج). سنگ خوار. (ناظم الاطباء). سنگخواره. قسمی از قطا و آن مرغی است. (مهذب الاسماء) :
در دامن کوه کبک شبگیران
در رفت به هم به رقص با کدری.
منوچهری.
و رجوع به سنگخواره شود
لغت نامه دهخدا
کدری
زرد گلو گونه ای سنگخوارک از پرندگان کدری که گونه ای پارچه نخی است پارسی است نوعی مرغ سنگخوار تیره رنگ پشت ابلق زرد گلو: (در دامی کوه کبک شبگیران در رفت بهم برقص با کدری) (منوچهری) نوعی پارچه نخی
فرهنگ لغت هوشیار
کدری((کُ دَ))
نوعی پارچه نخی
تصویری از کدری
تصویر کدری
فرهنگ فارسی معین
کدری
غامضٌ
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به عربی
کدری
Opacity
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کدری
opacité
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کدری
opacità
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کدری
opacidade
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کدری
Opazität
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به آلمانی
کدری
nieprzezroczystość
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به لهستانی
کدری
непрозрачность
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به روسی
کدری
непрозорість
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کدری
opacidad
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کدری
غیر شفافیت
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به اردو
کدری
opaciteit
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به هلندی
کدری
অস্বচ্ছতা
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به بنگالی
کدری
ความทึบ
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به تایلندی
کدری
ukungu
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کدری
opaklık
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کدری
不透明
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به چینی
کدری
עֲמוּמוּת
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به عبری
کدری
불투명도
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به کره ای
کدری
opasitas
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کدری
अस्पष्टता
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به هندی
کدری
不透明
تصویری از کدری
تصویر کدری
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کبری
تصویر کبری
(دخترانه)
کبرا، بزرگ، کبیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کسری
تصویر کسری
(پسرانه)
کسرا، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بدری
تصویر بدری
(دخترانه)
منسوب به بدر، ماه تمام
فرهنگ نامهای ایرانی
(مُ کَدْ دَ)
مکدر بودن. تیرگی. تاری:
وز سر ناوک اجل صورت بخت خصم را
دیده چو میم کاتبان کور شد از مکدری.
خاقانی.
و رجوع به مکدر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خدری
تصویر خدری
کرخی خر سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدری
تصویر جدری
مرض آبله
فرهنگ لغت هوشیار
کودکی که میل دارد غالبا به کوچه و خیابان برود، زنی که گاه گاه از خانه بدر رود و با مردان بیگانه در آمیزد، شخص هرزه و بد عمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدری
تصویر تدری
فریفتن، فریب دادن شکار را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاری
تصویر کاری
آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قدری
تصویر قدری
اندکی، کمی
فرهنگ واژه فارسی سره