دررسیدن به. دررسیدن کسی را. لحق. لحاق. الحاق. لقاء. وصول: و کوشش اهل علم در ادراک سه مراد ستوده است ساختن توشۀ آخرت... (کلیله و دمنه) : والاّ نفاذ کار و ادراک مطلوب جزبعادت ذات و مساعدت بخت ملک نتواند بود. (کلیله و دمنه). تحترشوا علیه و لم یدرکوه، او را دنبال کردند لکن به وی نرسیدند.
دررسیدن به. دررسیدن کسی را. لحق. لحاق. الحاق. لِقاء. وصول: و کوشش اهل علم در ادراک سه مراد ستوده است ساختن توشۀ آخرت... (کلیله و دمنه) : والاّ نفاذ کار و ادراک مطلوب جزبعادت ذات و مساعدت بخت ملک نتواند بود. (کلیله و دمنه). تَحَتْرَشوا علیه و لم یدرکوه، او را دنبال کردند لکن به وی نرسیدند.
درک، پی بردن، فهم مارش، دریافت، رسش هم آوای دهش: رسیدن میوه به پختگی و رسیدن کودک به بالندگی وابا در رسیدن به در رسیدن کسی را الحاق وصول، رسیدن کودک به بلوغ و میوه و حاصل گیاه به پختگی، در یافتن فهم کردن بر رسیدن درک کردن، عملی که بواسطه قوای مدرکه انجام میگردد و آن عبارت است از حصول صور اشیا نزد عقل یا نفس ناطقه و یا عبارت از حصول صور مدرکات است نزد مدرک
درک، پی بردن، فهم مارش، دریافت، رسش هم آوای دهش: رسیدن میوه به پختگی و رسیدن کودک به بالندگی وابا در رسیدن به در رسیدن کسی را الحاق وصول، رسیدن کودک به بلوغ و میوه و حاصل گیاه به پختگی، در یافتن فهم کردن بر رسیدن درک کردن، عملی که بواسطه قوای مدرکه انجام میگردد و آن عبارت است از حصول صور اشیا نزد عقل یا نفس ناطقه و یا عبارت از حصول صور مدرکات است نزد مدرک