خراش. یقال: به کدح، ای خدش. و قیل الکدح اکثر من الخدش. ج، کدوح. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کردار خواه شر باشد و یا خیر، کوشش و کسب. (ناظم الاطباء). و رجوع به کدح در معنی مصدری شود
خراش. یقال: به کدح، ای خدش. و قیل الکدح اکثر من الخدش. ج، کُدوح. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کردار خواه شر باشد و یا خیر، کوشش و کسب. (ناظم الاطباء). و رجوع به کدح در معنی مصدری شود
کوشش نمودن و کردن کاری را برای ذات خود خیر باشد یا شر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کار کردن. (ترجمان جرجانی ص 81) (زوزنی) ، خراشیدن روی را یا بوجهی معیوب ساختن یا تباه گردانیدن آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خراشیدن. (زوزنی) ، ورزیدن برای عیال خود. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسب. (اقرب الموارد) ، شانه کردن موی سر را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
کوشش نمودن و کردن کاری را برای ذات خود خیر باشد یا شر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کار کردن. (ترجمان جرجانی ص 81) (زوزنی) ، خراشیدن روی را یا بوجهی معیوب ساختن یا تباه گردانیدن آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خراشیدن. (زوزنی) ، ورزیدن برای عیال خود. (آنندراج) (از منتهی الارب). کسب. (اقرب الموارد) ، شانه کردن موی سر را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
جا، پسوند متصل به واژه به معنای محل مثلاً آتشکده، بتکده، دانشکده، ماتمکده، خانه، محل اقامت، برای مثال چو آمد کنون ناتوانی پدید / به دیگر کده رخت باید کشید (نظامی۶ - ۱۱۴۷)
جا، پسوند متصل به واژه به معنای محل مثلاً آتشکده، بتکده، دانشکده، ماتمکده، خانه، محل اقامت، برای مِثال چو آمد کنون ناتوانی پدید / به دیگر کده رخت باید کشید (نظامی۶ - ۱۱۴۷)
زبان کوچک، عضو گوشتی کوچکی به شکل زبان که در بیخ حلق آویزان است، ملاز، ملازه، لهات، کنج چوبی که پشت در می انداختند تا باز نشود، کلون، برای مثال باز کردم در او شدم به کده / در کلیدان نبود سخت «کده» (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۹)
زَبانِ کوچَک، عضو گوشتی کوچکی به شکل زبان که در بیخ حلق آویزان است، مَلاز، مَلازِه، لَهات، کَنج چوبی که پشت در می انداختند تا باز نشود، کلون، برای مِثال باز کردم در او شدم به کده / در کلیدان نبود سخت «کده» (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۹)
تهیگاه، شبه سفید از سنگهای گرانبها که چون چشم پنام بر گردن آویزند، رویگردانی بریدن پیوند، پایداری: در کار درد پهلو تهیگاه جمع کشوح بیماری تهیگاه که با داغ کردن به شود، درد پهلو ذات الجنب
تهیگاه، شبه سفید از سنگهای گرانبها که چون چشم پنام بر گردن آویزند، رویگردانی بریدن پیوند، پایداری: در کار درد پهلو تهیگاه جمع کشوح بیماری تهیگاه که با داغ کردن به شود، درد پهلو ذات الجنب
گیاهی است از رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام تیره کدوییان میباشد. گیاهی است با رونده و علفی و دارای برگها ساده و خشن است و برخی از برگها بصورت پیچک هایی در میایند که گیاه بدان وسیله به تکیه گاه میچسبد
گیاهی است از رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام تیره کدوییان میباشد. گیاهی است با رونده و علفی و دارای برگها ساده و خشن است و برخی از برگها بصورت پیچک هایی در میایند که گیاه بدان وسیله به تکیه گاه میچسبد