تهیگاه، شبه سفید از سنگهای گرانبها که چون چشم پنام بر گردن آویزند، رویگردانی بریدن پیوند، پایداری: در کار درد پهلو تهیگاه جمع کشوح بیماری تهیگاه که با داغ کردن به شود، درد پهلو ذات الجنب
تهیگاه. (منتهی الارب). یقال طوی عنه کشحه، ای قطعنی و خوی کشحه علی الامر، ای اضمره و ستره. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شبه سفید که مورچه نامندش. ج، کُشوح. (منتهی الارب)