حشیشی است که به فارسی گاوزبان و به عربی لسان الثور خوانند. (برهان) (آنندراج). لسان الثور. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به گاوزبان شود، ابوخلسا. (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به ابوخلسا شود
حشیشی است که به فارسی گاوزبان و به عربی لسان الثور خوانند. (برهان) (آنندراج). لسان الثور. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به گاوزبان شود، ابوخلسا. (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به ابوخلسا شود
اسمی است مشترک بر چند چیز اول بر گاوزبان و آن دوائی است معروف که لسان الثور خوانند، دوم مرزنگوش را گویند و آن نیز دوائی است که آذان الفار خوانند، و سوم خردل صحرائی باشد، و چهارم هوه جوه را گویند که ابوخلسا باشد. (برهان) (آنندراج). هوه چوه. (از منتهی الارب)
اسمی است مشترک بر چند چیز اول بر گاوزبان و آن دوائی است معروف که لسان الثور خوانند، دوم مرزنگوش را گویند و آن نیز دوائی است که آذان الفار خوانند، و سوم خردل صحرائی باشد، و چهارم هوه جوه را گویند که ابوخلسا باشد. (برهان) (آنندراج). هوه چوه. (از منتهی الارب)
کحیله. سرمه دار. (از غیاث اللغات). چشم باسرمه. (منتهی الارب). چشم سرمه کشیده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکحول. بسرمه. بسرمه کرده. (یادداشت مؤلف) : تا غزل خوان را بباید وقت خواندن در غزل نعت از زلف سیاه و وصف از چشم کحیل. فرخی. چشم جادوی تو بیواسطۀ کحل کحیل طاق ابروی تو بیواسطۀ وسمه وسیم. سعدی. نه وسمه است آن به دلبندی خضیب است نه سرمه است آن به جادویی کحیل است. سعدی. ، چشم سرمه گون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، کحلی ̍ و کحائل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که سرمه ای به چشم خود کشیده باشد. (غیاث اللغات)
کحیله. سرمه دار. (از غیاث اللغات). چشم باسرمه. (منتهی الارب). چشم سرمه کشیده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکحول. بسرمه. بسرمه کرده. (یادداشت مؤلف) : تا غزل خوان را بباید وقت خواندن در غزل نعت از زلف سیاه و وصف از چشم کحیل. فرخی. چشم جادوی تو بیواسطۀ کحل کحیل طاق ابروی تو بیواسطۀ وسمه وسیم. سعدی. نه وسمه است آن به دلبندی خضیب است نه سرمه است آن به جادویی کحیل است. سعدی. ، چشم سرمه گون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، کَحلی ̍ و کَحائِل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که سرمه ای به چشم خود کشیده باشد. (غیاث اللغات)
عزیز پاشا در قاهره بسال 1856 میلادی متولد شد. کتابهای زیر از اوست: اثبات الحقوق مدنیه و اثبات التخلص منها، رساله فی الیمین، شرح قانون التجاره المصری. رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ص 1548 شود
عزیز پاشا در قاهره بسال 1856 میلادی متولد شد. کتابهای زیر از اوست: اثبات الحقوق مدنیه و اثبات التخلص منها، رساله فی الیمین، شرح قانون التجاره المصری. رجوع به معجم المطبوعات ج 2 ص 1548 شود
نام مبارزی بود ایرانی. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نام یکی از مبارزان ولایت توران. (از فرهنگ رشیدی). نام پهلوانی تورانی. (از فهرست ولف) : به دست منوچهر بر میمنه کهیلا که صد پیل بد یک تنه. فردوسی
نام مبارزی بود ایرانی. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نام یکی از مبارزان ولایت توران. (از فرهنگ رشیدی). نام پهلوانی تورانی. (از فهرست ولف) : به دست منوچهر بر میمنه کهیلا که صد پیل بد یک تنه. فردوسی