جدول جو
جدول جو

معنی کجی - جستجوی لغت در جدول جو

کجی
خمیدگی، پیچ، انحنا
تصویری از کجی
تصویر کجی
فرهنگ لغت هوشیار
کجی
Crookedness
تصویری از کجی
تصویر کجی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کجی
torção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کجی
Krümmung
دیکشنری فارسی به آلمانی
کجی
krzywizna
دیکشنری فارسی به لهستانی
کجی
кривизна
دیکشنری فارسی به روسی
کجی
кривизна
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کجی
torcedura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کجی
courbure
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کجی
inclinazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کجی
kromming
دیکشنری فارسی به هلندی
کجی
टेढ़ापन
دیکشنری فارسی به هندی
کجی
kelengkungan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کجی
اعوجاجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
کجی
구부러짐
دیکشنری فارسی به کره ای
کجی
עִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
کجی
歪斜
دیکشنری فارسی به چینی
کجی
曲がり
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کجی
eğrilik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کجی
kalo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کجی
ความคดเคี้ยว
دیکشنری فارسی به تایلندی
کجی
বাঁক
دیکشنری فارسی به بنگالی
کجی
ٹیڑھاپن
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کجین
تصویر کجین
جامه ای که در آن ابریشم خام به کار رفته باشد، برگستوان
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به کج، جامه ای بود که در درون آن بجای پنبه ابریشم (کج) می آکندند و در روز جنگ می پوشید ند کج آکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کجیم
تصویر کجیم
کجین: (ز آتش تیغ غضب گر شعله بر چرخ افکند نقره خنگ چرخ خاکستر شود بانه کجیم) (کاتبی ترشیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کجیم
تصویر کجیم
((کَ جِ))
کجین، جامه جنگی که در آن کج یا ابریشم به کار رفته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کجینه فروش
تصویر کجینه فروش
آنکه لباسها کهنه فروشد کهنه فروش: (و خیاطان و کجینه فروشان در آن بازار می نشینند و بازار برونق است) (تاریخ یزد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کجینه
تصویر کجینه
منسوب به کج، جامه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلی
تصویر کلی
بسیار، همادی، همه گیر، فراگیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کپی
تصویر کپی
روگرفت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کمی
تصویر کمی
نقص، قدری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کژی
تصویر کژی
اشتباه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کرجی
تصویر کرجی
قایق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کوی
تصویر کوی
محله
فرهنگ واژه فارسی سره