نام دوایی است که آنرا زرن باد و اهل مکه عرق الکافور خوانند. گویند این لغت هندی است. (برهان). اسم هندی زرنباد است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به کچور و زرنباد شود
نام دوایی است که آنرا زرن باد و اهل مکه عرق الکافور خوانند. گویند این لغت هندی است. (برهان). اسم هندی زرنباد است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به کچور و زرنباد شود
اسم ولایتی است در اصطلاح جغرافیانویسان قدیم از تبرستان که شهر رویان قدیم بوده است تنکابن بدانجا و با نور که رستمدار باشد نزدیک. (از آنندراج). نام بلوکی در مازندران. (ناظم الاطباء). نام یکی از نواحی سه گانه منطقۀ تنکابن و منطقه فعلی بخش مرکزی شهرستان نوشهر. کجور از دوازده دهستان زیر تشکیل شده است: کران، خیررودکنار، چلندر، علویکلا، گلرودپی، کجرستاق، بلده کجور، توابع کجور، کوهپرات، کالج، زانوس رستاق، پنجک رستاق. پنج دهستان اول در ساحل دریایند با هوای معتدل و مرطوب و ناسالم و بقیۀ دهستانها در منطقۀ کوهستانی واقع شده اند و سردسیرند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). بلوک کجور از طرف مغرب محدود است به چالوس که ازکلارستاق جدا می سازد از مشرق به سولده در نور و از جنوب به بلوک نور و از سمت شمال به دریای خزر. سکنۀ کجور خواجه وندها و گیلک ها هستند که هرکدام حاکم بخصوص دارند. سکنۀ نواحی تنکابن و کلارستاق و کجور که سابقاً جزء رستمدار بودند خود را مازندرانی محسوب نمی دارند. (از ترجمه سفرنامۀ مازندران ص 53- 54) و رجوع به همان متن و جغرافیای سیاسی کیهان ص 300 شود
اسم ولایتی است در اصطلاح جغرافیانویسان قدیم از تبرستان که شهر رویان قدیم بوده است تنکابن بدانجا و با نور که رستمدار باشد نزدیک. (از آنندراج). نام بلوکی در مازندران. (ناظم الاطباء). نام یکی از نواحی سه گانه منطقۀ تنکابن و منطقه فعلی بخش مرکزی شهرستان نوشهر. کجور از دوازده دهستان زیر تشکیل شده است: کران، خیررودکنار، چلندر، علویکلا، گلرودپی، کجرستاق، بلده کجور، توابع کجور، کوهپرات، کالج، زانوس رستاق، پنجک رستاق. پنج دهستان اول در ساحل دریایند با هوای معتدل و مرطوب و ناسالم و بقیۀ دهستانها در منطقۀ کوهستانی واقع شده اند و سردسیرند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). بلوک کجور از طرف مغرب محدود است به چالوس که ازکلارستاق جدا می سازد از مشرق به سولده در نور و از جنوب به بلوک نور و از سمت شمال به دریای خزر. سکنۀ کجور خواجه وندها و گیلک ها هستند که هرکدام حاکم بخصوص دارند. سکنۀ نواحی تنکابن و کلارستاق و کجور که سابقاً جزء رستمدار بودند خود را مازندرانی محسوب نمی دارند. (از ترجمه سفرنامۀ مازندران ص 53- 54) و رجوع به همان متن و جغرافیای سیاسی کیهان ص 300 شود
سیاتیک، بزرگ ترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است، در پزشکی درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز می کند، عرق النسا
سیاتیک، بزرگ ترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است، در پزشکی درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز می کند، عرق النسا
دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان، دارای 168 تن سکنه. آب آن از چشمۀ دم کش و محصول عمده اش برنج، مرکبات، پشم، چای و لبنیات است. مزرعۀ کبوتر آب کش جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان، دارای 168 تن سکنه. آب آن از چشمۀ دم کش و محصول عمده اش برنج، مرکبات، پشم، چای و لبنیات است. مزرعۀ کبوتر آب کش جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
مرضی است کهنکو عرق النسا: (از درد کجوک آنکه گردد محزون تا دم بدمش الم نگردد افزون . {} خلطی که سبب شد این عارضه را باید که کند از بدن خود بیرون) (یوسفی طبیب)
مرضی است کهنکو عرق النسا: (از درد کجوک آنکه گردد محزون تا دم بدمش الم نگردد افزون . {} خلطی که سبب شد این عارضه را باید که کند از بدن خود بیرون) (یوسفی طبیب)
درختچه ایست از تیره پروانه واران که دارای برخی گونه های درختی نیز میباشد. گل آذینش سنبله یی است و ساقه هایش خار دارند. در جنوب ایران (نر ماشیر و بندرعباس) و هندوستان میروید غاف
درختچه ایست از تیره پروانه واران که دارای برخی گونه های درختی نیز میباشد. گل آذینش سنبله یی است و ساقه هایش خار دارند. در جنوب ایران (نر ماشیر و بندرعباس) و هندوستان میروید غاف
جمع کدر: (سحاب فضل تو آلودگان عصیان را باب توبه فرو شست تن ز گرد کدور) (سلمان) توضیح بهار عجم و بنقل آنند راج از او این کلمه را (مخفف کدورت) گرفته اند و گفته اند (مثل ضرورت و ضرور) و نیز نوشته اند: (در قاموس کدور مصدر گفته)
جمع کدر: (سحاب فضل تو آلودگان عصیان را باب توبه فرو شست تن ز گرد کدور) (سلمان) توضیح بهار عجم و بنقل آنند راج از او این کلمه را (مخفف کدورت) گرفته اند و گفته اند (مثل ضرورت و ضرور) و نیز نوشته اند: (در قاموس کدور مصدر گفته)
دو اطاقک چوبین رو باز یا با سایبان که آنها را در طرفین شتر یا استر بندند و در هر اطاقک مسافری نشیند و آن در قدیم وسیله حمل و نقل مسافران بود، هود جی که بر پشت اسب استر فیل می بستند یا توسط غمان و بار بران افراد را حمل میکردند: (با آنکه اندک عارضه ای داشت آغرق در قلعه گذاشته بکجاوه در آمده عزیمت اردو همایون داشت. ) (عالم آرا)
دو اطاقک چوبین رو باز یا با سایبان که آنها را در طرفین شتر یا استر بندند و در هر اطاقک مسافری نشیند و آن در قدیم وسیله حمل و نقل مسافران بود، هود جی که بر پشت اسب استر فیل می بستند یا توسط غمان و بار بران افراد را حمل میکردند: (با آنکه اندک عارضه ای داشت آغرق در قلعه گذاشته بکجاوه در آمده عزیمت اردو همایون داشت. ) (عالم آرا)