عمل کج رو. رفتن به راه ناراست و ناهموار. کج رفتاری. افساد. سرکشی. خودسری. گردنکشی. بی قانونی. (ناظم الاطباء) : پای من گویی به درد کجروی مأخوذ بود پای را این دردسر بود از سر سودای من. خاقانی. در کجروی بر جهان بسته ایم بدنیا بدین راستی رسته ایم. نظامی. این چنین درمانده ایم از کجرویست یا ز اخترهاست یا خود جادوییست. مولوی. ز سعی او چه عجب اندراستقامت ملک که کجروی بنهد از طبیعت خرچنگ. رفیع الدین لنبانی
عمل کج رو. رفتن به راه ناراست و ناهموار. کج رفتاری. افساد. سرکشی. خودسری. گردنکشی. بی قانونی. (ناظم الاطباء) : پای من گویی به درد کجروی مأخوذ بود پای را این دردسر بود از سر سودای من. خاقانی. در کجروی بر جهان بسته ایم بدنیا بدین راستی رسته ایم. نظامی. این چنین درمانده ایم از کجرویست یا ز اخترهاست یا خود جادوییست. مولوی. ز سعی او چه عجب اندراستقامت ملک که کجروی بنهد از طبیعت خرچنگ. رفیع الدین لنبانی
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران. کوهستانی و سردسیر. سکنه 131 تن. چشمه سار. محصول آنجا غلات و گردو و میوه های مختلف. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران. کوهستانی و سردسیر. سکنه 131 تن. چشمه سار. محصول آنجا غلات و گردو و میوه های مختلف. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
طعامی بوده است، شاید بورانی اسفناج یا چیزی مانند آن. (یادداشت مؤلف) : بنابراین در ایام طوی هرگاه خواجه پیر احمد بر سرآش می نمودجهت خواجه احمد داود (که رنگ سبز داشت) کجری می فرستاد و اگر خواجه احمد بترتیب آش قیام می نمود جهت خواجه پیر احمد (که اقرع بود) قلیۀ کدو ارسال می فرمود. (دستورالوزراء ص 352 و 353). رجوع به کچری شود
طعامی بوده است، شاید بورانی اسفناج یا چیزی مانند آن. (یادداشت مؤلف) : بنابراین در ایام طوی هرگاه خواجه پیر احمد بر سرآش می نمودجهت خواجه احمد داود (که رنگ سبز داشت) کجری می فرستاد و اگر خواجه احمد بترتیب آش قیام می نمود جهت خواجه پیر احمد (که اقرع بود) قلیۀ کدو ارسال می فرمود. (دستورالوزراء ص 352 و 353). رجوع به کِچْری شود
کرایه. وجه کرایۀ مال. (یادداشت مؤلف) : خرج راه و نفقه و کرای ندارم. (تاریخ بخارا). خود را ملامت کردن ساخت و بدان قانع شد که کرای خر بر وی زیان نبود. (سندبادنامه ص 302). رجوع به کرایه، کرا و کراء شود
کرایه. وجه کرایۀ مال. (یادداشت مؤلف) : خرج راه و نفقه و کرای ندارم. (تاریخ بخارا). خود را ملامت کردن ساخت و بدان قانع شد که کرای خر بر وی زیان نبود. (سندبادنامه ص 302). رجوع به کرایه، کرا و کراء شود