جدول جو
جدول جو

معنی کجرای - جستجوی لغت در جدول جو

کجرای
(کَ)
کج فهم. (آنندراج). بدتدبیر. (ناظم الاطباء). آنکه اندیشه و تدبیری نادرست دارد. (فرهنگ فارسی معین). کج اندیش. کج فکر. ناصواب اندیش
لغت نامه دهخدا
کجرای
بدتدبیر، کج اندیش، کج فکر، ناصواب اندیش
تصویری از کجرای
تصویر کجرای
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
عمل کج رای. بدتدبیری. ناراستی تدبیر. (از ناظم الاطباء). کج فهمی. نادرستی در اندیشه و تدبیر. (از فرهنگ فارسی معین). کج اندیشی. ناصواب اندیشی
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ)
عمل کج رو. رفتن به راه ناراست و ناهموار. کج رفتاری. افساد. سرکشی. خودسری. گردنکشی. بی قانونی. (ناظم الاطباء) :
پای من گویی به درد کجروی مأخوذ بود
پای را این دردسر بود از سر سودای من.
خاقانی.
در کجروی بر جهان بسته ایم
بدنیا بدین راستی رسته ایم.
نظامی.
این چنین درمانده ایم از کجرویست
یا ز اخترهاست یا خود جادوییست.
مولوی.
ز سعی او چه عجب اندراستقامت ملک
که کجروی بنهد از طبیعت خرچنگ.
رفیع الدین لنبانی
لغت نامه دهخدا
(کَ)
منحرف. گمراه. (فرهنگ فارسی معین). که راه کج دارد. بیراه. که بر صراطی مستقیم نباشد
لغت نامه دهخدا
(کَ جَ)
دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران. کوهستانی و سردسیر. سکنه 131 تن. چشمه سار. محصول آنجا غلات و گردو و میوه های مختلف. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
کمرا. (فرهنگ فارسی معین) :
چون تو کمر جنگ ببندی، ملک روم
کمرای ببرّد، بپرستد کمر تو.
قطران (از فرهنگ رشیدی).
و رجوع به کمرا (معنی سوم) شود
لغت نامه دهخدا
اسم هندی خراطین است. (تحفۀ حکیم مؤمن). کرمهای سرخ که در زمین نمناک بهم رسد. (از تحفۀ حکیم مؤمن ذیل خراطین)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
طعامی بوده است، شاید بورانی اسفناج یا چیزی مانند آن. (یادداشت مؤلف) : بنابراین در ایام طوی هرگاه خواجه پیر احمد بر سرآش می نمودجهت خواجه احمد داود (که رنگ سبز داشت) کجری می فرستاد و اگر خواجه احمد بترتیب آش قیام می نمود جهت خواجه پیر احمد (که اقرع بود) قلیۀ کدو ارسال می فرمود. (دستورالوزراء ص 352 و 353). رجوع به کچری شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
کرایه. وجه کرایۀ مال. (یادداشت مؤلف) : خرج راه و نفقه و کرای ندارم. (تاریخ بخارا). خود را ملامت کردن ساخت و بدان قانع شد که کرای خر بر وی زیان نبود. (سندبادنامه ص 302). رجوع به کرایه، کرا و کراء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کج رای
تصویر کج رای
آنکه اندیشه و تدبیر نا درست دارد کج فهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کجروی
تصویر کجروی
انحراف
فرهنگ واژه فارسی سره
انحراف، کژروی، گمراهی
فرهنگ واژه مترادف متضاد