عمل کج رو. رفتن به راه ناراست و ناهموار. کج رفتاری. افساد. سرکشی. خودسری. گردنکشی. بی قانونی. (ناظم الاطباء) : پای من گویی به درد کجروی مأخوذ بود پای را این دردسر بود از سر سودای من. خاقانی. در کجروی بر جهان بسته ایم بدنیا بدین راستی رسته ایم. نظامی. این چنین درمانده ایم از کجرویست یا ز اخترهاست یا خود جادوییست. مولوی. ز سعی او چه عجب اندراستقامت ملک که کجروی بنهد از طبیعت خرچنگ. رفیع الدین لنبانی
خسروی منسوب به کسری منسوب به کسری انو شیروان: (احکام کسروی نشنیدی که در سمر عدلش ز عقل مملکه پرور نکوتر ست)، (خاقانی)، منسوب به کسری (هر یک از شاهنشاهان ساسانی)، خسروی شاهی سلطنتی
نام دهقانی معاصر با بهرام گور وی بهرام را از ده میوه و گل به ارمغان آورد، آنگاه در بارگاه شاه به یاد شاه بهرام جام می برگرفت و درکشید و چون مست گشت از میان گروه به هامون تاخت و بر دامن کوهی در سایۀ داری بخفت. کلاغی سیاه از کوه درآمد و چشم او بکند چون خبر وی به بهرام آوردند فرمان داد که از می و میخوارگی دست باز دارند و می در جهان حرام گشت. (از شاهنامۀ فردوسی چ بروخیم ج 7 ص 2132 و 2133) : همین مه که با میوه و بوی بود ورا پهلوی نام کبروی بود. فردوسی
خسروی. شاهی، منسوب به کسری معرب خسرو (هر یک از پادشاهان ساسانی). رجوع به کسری شود، منسوب به کسری انوشیروان. (فرهنگ فارسی معین) : احکام کسروی نشنیدی که در سمر عدلش ز عقل مهلکه پرور نکوتر است. خاقانی