جدول جو
جدول جو

معنی کج - جستجوی لغت در جدول جو

کج
نقیص راست، خمیده، پیچیده
تصویری از کج
تصویر کج
فرهنگ لغت هوشیار
کج
نوعی از ابریشم خام
تصویری از کج
تصویر کج
فرهنگ فارسی معین
کج
((کَ))
خمیده، ناراست، نافرمان
تصویری از کج
تصویر کج
فرهنگ فارسی معین
کج
مقابل راست، اریب
به صورت نادرست
کنایه از دارای انحراف اخلاقی
کنایه از باطل
ابریشم خام نتابیده
کج داشتن: کج نگه داشتن ظرف یا چیز دیگر
تصویری از کج
تصویر کج
فرهنگ فارسی عمید
کج
Crooked, Slanted
تصویری از کج
تصویر کج
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کج
torto, inclinado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کج
krumm, schräg
دیکشنری فارسی به آلمانی
کج
krzywy, pochylony
دیکشنری فارسی به لهستانی
کج
кривой , наклонный
دیکشنری فارسی به روسی
کج
кривий , похилий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کج
torcido, inclinado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کج
tordu, incliné
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کج
storto, inclinato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کج
krom, scheef
دیکشنری فارسی به هلندی
کج
टेढ़ा , झुका हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
کج
bengkok, miring
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کج
ملويٌ , مائلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
کج
굽은 , 기울어진
دیکشنری فارسی به کره ای
کج
עקום , נטוי
دیکشنری فارسی به عبری
کج
弯曲的 , 倾斜的
دیکشنری فارسی به چینی
کج
曲がった , 傾いた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کج
eğri, eğik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کج
kiwawi, inayoelekea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کج
คด , เอียง
دیکشنری فارسی به تایلندی
کج
বেঁকা , ঝুঁকিপূর্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
کج
ٹیڑھا , کج
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کجروی
تصویر کجروی
انحراف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کج اندیشی
تصویر کج اندیشی
انحراف فکر، سوءنیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کج نهاد
تصویر کج نهاد
کج طبع، کج سرشت، بداصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کج سرشت
تصویر کج سرشت
کج نهاد، بد اصل، بدذات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کج مج
تصویر کج مج
کژ مژ، بسیار خمیده و معوج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کجواج
تصویر کجواج
کج و معوج، خمیده، ناراست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کج معامله
تصویر کج معامله
بد معامله، بدحساب، بدرفتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کج داشتن
تصویر کج داشتن
کج نگه داشتن ظرف یا چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کج چشم
تصویر کج چشم
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین
فرهنگ فارسی عمید