- کج
- نقیص راست، خمیده، پیچیده
معنی کج - جستجوی لغت در جدول جو
- کج
- نوعی از ابریشم خام
- کج ((کَ))
- خمیده، ناراست، نافرمان
- کج
- مقابل راست، اریب
به صورت نادرست
کنایه از دارای انحراف اخلاقی
کنایه از باطل
ابریشم خام نتابیده
کج داشتن: کج نگه داشتن ظرف یا چیز دیگر
- کج
- Crooked, Slanted
- کج
- torto, inclinado
- کج
- krumm, schräg
- کج
- krzywy, pochylony
- کج
- кривой , наклонный
- کج
- кривий , похилий
- کج
- torcido, inclinado
- کج
- tordu, incliné
- کج
- storto, inclinato
- کج
- krom, scheef
- کج
- टेढ़ा , झुका हुआ
- کج
- bengkok, miring
- کج
- ملويٌ , مائلٌ
- کج
- 굽은 , 기울어진
- کج
- עקום , נטוי
- کج
- 弯曲的 , 倾斜的
- کج
- 曲がった , 傾いた
- کج
- eğri, eğik
- کج
- kiwawi, inayoelekea
- کج
- คด , เอียง
- کج
- বেঁকা , ঝুঁকিপূর্ণ
- کج
- ٹیڑھا , کج
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انحراف
انحراف فکر، سوءنیت
کج طبع، کج سرشت، بداصل
کج نهاد، بد اصل، بدذات
کژ مژ، بسیار خمیده و معوج
کج و معوج، خمیده، ناراست
بد معامله، بدحساب، بدرفتار
کج نگه داشتن ظرف یا چیز دیگر
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین