جدول جو
جدول جو

معنی کتعال - جستجوی لغت در جدول جو

کتعال(کَ)
کتعاله. ملوط. مخنث. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تعال
تصویر تعال
بیا به عربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متعال
تصویر متعال
بلندمرتبه، از صفات باری تعالی. در اصل متعالی بوده، یای آن در وصف خداوند حذف گردیده
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
بازی که سر و بدن خود را بلند کند چون شکار خود را بیند، مردی که از پی زنان بلند شود. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس) (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 250) ، آزمند طعمه و شکار. (ناظم الاطباء). اشتینگاس نوشته به کنغال و کنفال و کیفال مراجعه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
بلندشونده. در اصل متعالی بود اسم فاعل از تعالی که ناقص واوی است از تفاعل در حالت رفعی ضمه بر یاء ثقیل بود ساقط کردند بعد اجتماع ساکنین شد میان یا و تنوین. یاء را حذف کردند و درآخر وقف کردند تنوین هم ساقط گردید، متعال باقی ماند. (غیاث) (آنندراج). بلند و رفیع و بالا. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) :
عالم را خاک کف دو پای تو کرده ست
عزوجل ایزد مهیمن متعال.
منوچهری (دیوان چ 2 ص 168).
بزرگ بارخدائی که ایزد متعال
یگانه کرد به توفیقش از جمیع الناس.
منوچهری.
آن آب حیات است که جاوید بماند
نفسی که از او داد کریم متعالش.
ناصرخسرو.
در ملک ایمن از زوال، در ذات و نعمت متعال. (کشف الاسرار). و رجوع به تعالی و متعالی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ)
کتعال. (از ناظم الاطباء). رجوع به کتعال شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عال ل)
شتر به سختی و شدت دونده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعالل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ)
فعل امر است از تعالی یعنی بیا. (از منتهی الارب). کلمه امر مشتق از تعالی یعنی بیا. (آنندراج). فعل امر از تعالی و اصل آن در موردی است که مردی در بالا باشد و کسی را که در پایین است بخواند پس گوید تعال. و بر اثر کثرت استعمال معنی بیا به خود گرفته بی آنکه موضع دعوت شونده مورد توجه باشد، پائین یابالا و یا مساوی... (از اقرب الموارد) :
بل چو هزیمت شدم از پیش دیو
گفت مرابختم از اینجا تعال.
ناصرخسرو (دیوان ص 252).
به عالی فلک برکند سر سخن
ز بس فخر چون منش گویم تعال.
ناصرخسرو (دیوان ص 256).
هین رها کن بدگمانی و ضلال
سر قدم کن چون که فرمودت تعال.
مولوی.
بانگشان درمیرسد زان خوش خصال
کای ز ما غافل هلا زوتر تعال.
مولوی.
یا بریدالحمی حماک اﷲ
مرحبا مرحبا تعال تعال.
حافظ.
رجوع به تعالی شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
جمع واژۀ کتع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به کتع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متعال
تصویر متعال
بلند شونده، بلند و رفیع و بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتعان
تصویر کتعان
جمع کتع، بنگرید به کتع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعال
تصویر تعال
بیا مخفف تعالی: برتری والایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتعا
تصویر کتعا
کنیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتال
تصویر کتال
خواربار، گوشت، تنگی زندگی، نیاز بر آمده، نیرومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعال
تصویر متعال
((مُ تَ))
بلند شونده، بلند پایه، والا، برتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعال
تصویر تعال
((تَ))
فعل است به معنای بیا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متعال
تصویر متعال
والا
فرهنگ واژه فارسی سره
بلند، بلندمرتبه، عالی، متعالی، والا
فرهنگ واژه مترادف متضاد