جدول جو
جدول جو

معنی کترادنک - جستجوی لغت در جدول جو

کترادنک
کلیجه نوک که از پرندگان آب زی است
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
پرنده ای است که آن را کاروانک میگویند که بجای دال واو باشد و به عربی کروان خوانند. (برهان) (آنندراج). و رجوع به لغت ’کاروانک’ شود
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
اسم فارسی وج است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
قطران. (برهان) (زمخشری). کتیران. (آنندراج). دارویی است سیاه که از درخت عرعر که آن سرو کوهی است گیرند و بعضی گویند ازدرخت صنوبر میگیرند. رشک و شپش را می کشد و علت گر وجرب انسان و حیوان خصوصاً شتر گرگین را مالیدن آن نافع باشد و قطران معرب آن است. (برهان). صمغ سرو کوهی که آن سرو را ابهل گویند و آن صمغ بغایت حارو محرق است بهتر آن است که از درخت عرعر حاصل نمایند و آتش زود در آن میگیرد و بر شتر گرگین مالند نافع بود و معرب آن قطران است. (آنندراج). رجوع به قطران شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کتران
تصویر کتران
صمغ سرو کوهی صمغ ابهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتران
تصویر کتران
((کَ))
قطران، روغنی است سیاه که از درخت عرعر یا درخت صنوبر می گیرند
فرهنگ فارسی معین
از انواع مرغابی
فرهنگ گویش مازندرانی
وسیله ی آهنی جهت پشت و رو کردن ماهی در تابه و زیر و رو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی