جدول جو
جدول جو

معنی کترا - جستجوی لغت در جدول جو

کترا
از توابع زوار واقع در شهرستان تنکابن، قاشق بزرگ چوبی، کفگیر چوبی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آترا
تصویر آترا
(دخترانه)
آذر، آتش، نام یکی از ماههای پاییز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
(دخترانه)
کبری، بزرگ، کبیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کسرا
تصویر کسرا
(پسرانه)
کسری، معرب از فارسی، خسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کمرا
تصویر کمرا
اتاقی برای نگه داری چهارپایان، طاق، گنبد، دیوار بلند، کمربند
فرهنگ فارسی عمید
ظرف فلزی لوله دار شبیه قوری که بالای آن دسته دارد و برای جوشاندن آب به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
شیرۀ خشک شدۀ گون که از شکاف ساقه های آن به دست می آید و مصرف دارویی و صنعتی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
بزرگ، مقابل صغری، در علم منطق قضیۀ بزرگ یا قضیۀ دوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتره
تصویر کتره
پاره، دریده، یاوه و بی معنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکترا
تصویر اکترا
کرایه کردن، به کرایه گرفتن، کرایه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دکترا
تصویر دکترا
درجۀ دکتری
فرهنگ فارسی عمید
ناحیتی است خرد بدیلمان از دیلم خاصه. (حدودالعالم)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
قطران. (برهان) (زمخشری). کتیران. (آنندراج). دارویی است سیاه که از درخت عرعر که آن سرو کوهی است گیرند و بعضی گویند ازدرخت صنوبر میگیرند. رشک و شپش را می کشد و علت گر وجرب انسان و حیوان خصوصاً شتر گرگین را مالیدن آن نافع باشد و قطران معرب آن است. (برهان). صمغ سرو کوهی که آن سرو را ابهل گویند و آن صمغ بغایت حارو محرق است بهتر آن است که از درخت عرعر حاصل نمایند و آتش زود در آن میگیرد و بر شتر گرگین مالند نافع بود و معرب آن قطران است. (آنندراج). رجوع به قطران شود
لغت نامه دهخدا
(دُ تُ)
درجۀ دکتری. دکتری. اجتهاد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اترا
تصویر اترا
زرشک
فرهنگ لغت هوشیار
بر گرفته از} کتل {انگلیسی غوری غوری بزرگ ظرف مسین دارا لوله و دسته دار که در آن آب و مایعات دیگر ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیترا
تصویر کیترا
از سریانی کتیرا زولزد
فرهنگ لغت هوشیار
پهلوی مانوی از آرامی اغل اغیل، تاک بلند چون تاک خسرو (طاق کسری) کمرای آرامی از پارسی کمر کستی (زنار)
فرهنگ لغت هوشیار
شیره ای است که از گیاه خارداری بنام گون گرفته و آنرا با تیغ زدن ساقه های گیاه بدست می آورند و بیشتر در نساجی و پارچه بافی و کاغذ سازی و ساختن چسب بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتره
تصویر کتره
گنبد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی ریتاک (وباء ریتاک از ریتن پهلوی) توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتعا
تصویر کتعا
کنیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
فرانسوی کفچه مار از خزندگان مار عینکی، جمع کبیر بزرگان: (قربت ملوک... و کبرالله بواسطه اشعار دلفریب است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتران
تصویر کتران
صمغ سرو کوهی صمغ ابهل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دکترا
تصویر دکترا
مقام و پایه دکتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
((کُ))
نوعی مار سمّی از تیره کفچه ماران بومی افریقا و آسیا، مار عینکی
فرهنگ فارسی معین
((کَ))
صمغی است در مغز ساقه گون که چون در آخر بهار آن را ببرند با فشار از ساقه بیرون می آید. این ماده بیشتر در نساجی و پارچه بافی و کاغذسازی و ساختن چسب به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتره
تصویر کتره
((کَ رِ یا رَ))
پاره پاره، دریده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتره
تصویر کتره
بی معنی، بی تربیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کمرا
تصویر کمرا
((کَ))
چهار دیواری که خوابگاه چهار پایان باشد، طاق بلند، دیوار بلند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دکترا
تصویر دکترا
درجه دکتری، اجتهاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتران
تصویر کتران
((کَ))
قطران، روغنی است سیاه که از درخت عرعر یا درخت صنوبر می گیرند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارا
تصویر کارا
آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
وسیله ی آهنی جهت پشت و رو کردن ماهی در تابه و زیر و رو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مه آلود، مه
دیکشنری اردو به فارسی