جدول جو
جدول جو

معنی کتب - جستجوی لغت در جدول جو

کتب
نسکها
تصویری از کتب
تصویر کتب
فرهنگ واژه فارسی سره
کتب
کتاب ها، نوشته ها، اوراق چاپ شده جلد شده، جمع واژۀ کتاب
کتب اربعه: چهار کتاب آسمانی، شامل صحف ابراهیم، تورات، انجیل و قرآن
تصویری از کتب
تصویر کتب
فرهنگ فارسی عمید
کتب
جمع کاتب، مجموعه های خطی یا چاپی
تصویری از کتب
تصویر کتب
فرهنگ لغت هوشیار
کتب
((کُ تُ))
جمع کتاب
تصویری از کتب
تصویر کتب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کتبی
تصویر کتبی
مقابل شفاهی، امتحان کتبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتبه
تصویر کتبه
جمع کاتب، نویساران، نویسندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتبی
تصویر کتبی
((کَ))
نوشتاری، نوشته شده، مقابل شفاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکتب
تصویر مکتب
اندیشگاه، آموزشگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکتب
تصویر اکتب
خوش خط تر، نویسنده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکتب
تصویر مکتب
جای درس دادن، دبستان، مکتب خانه، جای نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکتب
تصویر مکتب
دبیرستان، جای کتاب خواندن آنکه خط آموزاند، مکتبدار، معلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکتب
تصویر مکتب
((مَ تَ))
جای درس خواندن، مدرسه، نظریه فلسفی، هنری، ادبی، جمع مکاتب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتب اربعه
تصویر کتب اربعه
چهار کتاب آسمانی، شامل صحف ابراهیم، تورات، انجیل و قرآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتب خانه
تصویر کتب خانه
کتابخانه، محلی عمومی با کتاب های بسیار و مکانی برای مطالعه، کتاب فروشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتبستان
تصویر کتبستان
ماتیکانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتب خانه
تصویر کتب خانه
ماتیکانده کتابخانه: (از کتب خانه و علمنا ذوق علمی چشیده ام که مپرس) (مولوی)} بس که خرابات شد صومعه صوف پوش بس که کتب خانه گشت مصطبه درد خوار . {توضیح در غزلیات چاپ فروغی نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسب
تصویر کسب
درآمد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کذب
تصویر کذب
دروغ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کتاب
تصویر کتاب
نسک، ماتیکان، نوشتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاتب
تصویر کاتب
نویسنده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رتب
تصویر رتب
جمع رتبه سختی، شدت، درشتی زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرب
تصویر کرب
غم، غصه، اندوه، مشقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسب
تصویر کسب
به دست آوردن، حاصل کردن، انجام دادن کاری برای فراهم کردن هزینۀ زندگی، کاسبی، شغل، کار، مقابل اختیار، در اعتقاد اشاعره، انجام گرفتن کارهای بندگان به قدرت و ارادۀ خداوند، اکتسابی، برای مثال کسان را درم داد و تشریف و اسب / طبیعی ست اخلاق نیکو نه کسب (سعدی۱ - ۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلب
تصویر کلب
ویژگی سگ گزنده و مبتلا به هاری
کلب کلب: کلب الکلب، سگ دیوانه و گزنده، سگ هار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتف
تصویر کتف
شانه، دوش، استخوان شانه، کول، سفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتک
تصویر کتک
نوعی گوسفند کوچک با دست و پای کوتاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتم
تصویر کتم
پنهان کردن، پنهان داشتن امری یا چیزی
کتم عدم: کنایه از جهانی که پنهان است و دیده نمی شود، جهان نیستی، نابودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلب
تصویر کلب
دهان، گرداگرد دهان، پوز، نس، منقار پرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتاب
تصویر کتاب
نوشته، اوراق چاپ شدۀ جلد شده، کنایه از قرآن، نامه
کتاب مقدس: کتابی مشتمل بر عهد عتیق (تورات) و عهد جدید (انجیل) و کتاب های دیگر از پیامبران بنی اسرائیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتک
تصویر کتک
ضرباتی که با دست یا چیز دیگر توسط شخصی بر بدن کسی وارد می شود، چوب کلفت، چماق، چوب گازران
کتک زدن: زدن کسی با دست، چوب یا شلاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتر
تصویر کتر
بیل پهن با دستۀ چوبی که ریسمانی به آن می بندند و یک نفر دسته را می گیرد و یک نفر سر ریسمان را و با آن زمین شیار کرده را پل کشی می کنند، پل کش، گراز، بنکن، بنگن، فه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنب
تصویر کنب
کنف، نوعی الیاف محکم از جنس سلولز که برای ساختن طناب و ریسمان به کار می رود، گیاهی از خانوادۀ پنیرکیان که این الیاف از آن ساخته می شود و دانۀ آن به عنوان دارو مصرف می شود، ژوت، قنّب برای مثال دختر رز که تو بر طارم تاکش دیدی / مدتی شد که بر آونگ سرش در کنب است (انوری - ۴۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبت
تصویر کبت
زنبور،
زنبور عسل، نوعی زنبور کوچک به رنگ زرد یا قهوه ای که موم و عسل تولید می کند، مگس انگبین، گوژانگبین، نحله، منگ، منج، برای مثال همچنان کبتی که دارد انگبین / چون بماند داستان من بر این (رودکی۱ - ۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوب
تصویر کوب
کوزه، جام
آسیب، صدمه
پسوند متصل به واژه به معنای کوبنده مثلاً آهن کوب، برنج کوب، پایکوب
پسوند متصل به واژه به معنای کوبیده مثلاً سرکوب، طلاکوب
کوب خوردن: صدمه خوردن، آسیب خوردن، کوفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتل
تصویر کتل
پشته، تل، تپۀ بلند
علم عزاداری
اسب یدک، جنیبت
فرهنگ فارسی عمید