جدول جو
جدول جو

معنی کبوتربچه - جستجوی لغت در جدول جو

کبوتربچه
(کَ تَ بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / بَچْ چِ)
جوجۀ کبوتر. جوجه کفتر. (یادداشت مؤلف). چوزۀ کبوتر. (ناظم الاطباء). جوزل. (منتهی الارب) (دهار). مرعش. عاتق. (دهار). فرخ حمام. (از مخزن الادویه). حر. (منتهی الارب) ، نوعی غذا که از کلۀ خشخاش نارسیده و گوشت چربی دار سرخ کرده سازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ تَ دَ رَ)
نام ایستگاه هشتم راه آهن تهران به بندرشاه میان بنکوه و سیمن دشت در 147 هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ تَ)
پرورنده و تربیت کننده کبوتران. نگهبان کبوتران، کبوترباز. (از ناظم الاطباء). رجوع به کبوترباز شود
لغت نامه دهخدا
که کبوتر باختن کار دارد. که در کار پرورش و پرواز دادن و باختن کبوتر اهتمام دارد. کسی که با کبوتران بازی می کند و در طیران و پرواز آنها گرو می بندد. (ناظم الاطباء) ، کبوتربان. (ناظم الاطباء). زجّال. (ملخص اللغات حسن خطیب) ، کنایه از محیل و مکار است، کنایه از رند پرکار است. (آنندراج) :
کی جواب نامه آید زان سراپا ناز من
کرد ضبط نامه بر شوخ کبوترباز من.
اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کبوتر بچه
تصویر کبوتر بچه
بچه کبوتر، جمع کبوتر بچگان: (ای برادر مرا کبوتر بچه ای می باید که در آب بجوشانی و آنرا کوفته کنی. ) (سمک عیار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبوترباز
تصویر کبوترباز
کسی که به نگاه داری و پرورش کبوتران می پردازد، کنایه از حیله گر، مکار
فرهنگ فارسی معین