جدول جو
جدول جو

معنی کبان - جستجوی لغت در جدول جو

کبان
(کُ)
نوعی از طعام که از ارزن ترتیب دهند لغت یمنی است. (آنندراج) (منتهی الارب). طعامی است از ذرت مخصوص یمنیان. (از اقرب الموارد) ، بیماریی است شتر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
کبان
ترازو یی که یک پله دارد و بجای پله دیگر سنگ از شاهین آن آویزند قپان: (یکی دیبا فرو ریزد بر زمه یکی دینار بر سنجد بکپان) (عنصری)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آبان
تصویر آبان
(پسرانه)
نام ایزد نگهبان آب در کیش زردشت، نام ماه هشتم از سال شمسی، نام روز دهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حبان
تصویر حبان
(پسرانه)
نام یکی از صحابه پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شبان
تصویر شبان
(پسرانه)
چوپان، گله بان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کبال
تصویر کبال
ریسمان تابیده شده از لیف خرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبان
تصویر شبان
شاب ها، جوانها، جمع واژۀ شاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کباب
تصویر کباب
گوشت بریان شده بر روی آتش، قطعه گوشتی که به سیخ می کشند و روی آتش بریان کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شبان
تصویر شبان
چوپان، نگهبان گلۀ گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لبان
تصویر لبان
شیر مکیدن، شیر نوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چبان
تصویر چبان
تیره ای از ایل اینانلو از ایالات خمسۀ فارس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکبان
تصویر رکبان
راکب ها، سوارها، سواران بر اسب یا شتر، جمع واژۀ راکب
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
جمع واژۀ راکب، به معنی شترسوار. (آنندراج) جمع واژۀ راکب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : چه آستان که چون کعبه به خاکپای رکبان آن تمسک سزا و به مواقف و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه تاریخ یمینی ص 453).
- رکبان السنبل، آنچه از غلاف گندم اول برآید و آن ریشه هاست که بر خوشه باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به راکب شود.
، بن هر دو ران که بر آن گوشت شرم زن است یا خاص است زنان را قاله الخلیل و قال الفراء هو لهما جمیعاً. (منتهی الارب) (آنندراج). بن هر دو ران که بر آن گوشت شرم زن است و خاص است زنان را و یا شامل مرد و زن هر دو می باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ ذذ)
وکب. وکوب. فراخ رفتن. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). رفتن آهسته. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(شُ)
دام مانندی است که بدان کاه کشند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نون در شکبان نون جمع است گویی در اصل شبکان بوده بعد به قلب کاف و باء شکبان شده است. (از نشوءاللغه ص 17)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بازداشتن زبان خود را از کسی. گویند: اکبن لسانه عنه. (ازمنتهی الارب) (ناظم الاطباء). بازداشتن زبان را. (آنندراج) (از اقرب الموارد).
- اکبان لسان از کسی،بازداشتن زبان را از او. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
موضعی است به حجاز. (منتهی الارب). جایگاهی است در نزدیکی وادی القراء. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حبان
تصویر حبان
جمع حب، دانه ها گویک ها گویه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکبان
تصویر رکبان
جمع راکب، سواران شتر و اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکبان
تصویر اکبان
بازداشتن زبان نگه داشتن زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکبان
تصویر شکبان
تور کاهکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صبان
تصویر صبان
برهو ساز برهو فروش
فرهنگ لغت هوشیار
چوپان را گویند که چرادهنده و محافظت کننده گوسفند باشد، گله بان، رمه یار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبان
تصویر تبان
پارسی تازی گشته تنبان توبان
فرهنگ لغت هوشیار
جزوی گوشتین واقع در دهان انسان و بیشتر حیوانات که تواند حرکت کند و در فروبردن غذا و چشیدن و تکلم و گفتار بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبان
تصویر جبان
ترسو، بد دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبان
تصویر ثبان
دامان دامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربان
تصویر ربان
ناخدا، یعنی مهتر ملاحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذبان
تصویر ذبان
پژمرده از تشنگی و جز آن مگس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ببان
تصویر ببان
روش، طریقه، عادات
فرهنگ لغت هوشیار
ایزد نگهبان آب، ماه هشتم از سال شمسی که طبق تقویم کنونی مطابق با ماه دوم پاییز است، روز دهم هر ماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدبان
تصویر کدبان
آقا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کران
تصویر کران
افق، حد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شبان
تصویر شبان
ابال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکبان
تصویر اکبان
زبان داری
فرهنگ واژه فارسی سره