جدول جو
جدول جو

معنی رکبان

رکبان
راکب ها، سوارها، سواران بر اسب یا شتر، جمع واژۀ راکب
تصویری از رکبان
تصویر رکبان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رکبان

رکبان

رکبان
جَمعِ واژۀ راکب، به معنی شترسوار. (آنندراج) جَمعِ واژۀ راکب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : چه آستان که چون کعبه به خاکپای رکبان آن تمسک سزا و به مواقف و ارکان آن تنسک روا. (ترجمه تاریخ یمینی ص 453).
- رکبان السنبل، آنچه از غلاف گندم اول برآید و آن ریشه هاست که بر خوشه باشد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به راکب شود.
، بن هر دو ران که بر آن گوشت شرم زن است یا خاص است زنان را قاله الخلیل و قال الفراء هو لهما جمیعاً. (منتهی الارب) (آنندراج). بن هر دو ران که بر آن گوشت شرم زن است و خاص است زنان را و یا شامل مرد و زن هر دو می باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

رکبان

رکبان
موضعی است به حجاز. (منتهی الارب). جایگاهی است در نزدیکی وادی القراء. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

رقبان

رقبان
چشمداشت، بیوسیدن (انتظار کشیدن)، نگهبانی، افسار کردن رقبانی ستبر گردن مرد
فرهنگ لغت هوشیار