جمع واژۀ کباء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ کباء، به معنی خاکروبۀ خانه ها. (آنندراج). جمع واژۀ کبا و کبّی (اقرب الموارد). رجوع به کباء و کبا و کبی شود
جَمعِ واژۀ کِباء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ کباء، به معنی خاکروبۀ خانه ها. (آنندراج). جَمعِ واژۀ کِبا و کِبّی (اقرب الموارد). رجوع به کباء و کبا و کبی شود
جامه ای بلند و گشاد که روی لباسها بدوش اندازند، وستر پوششی است پیش شکافته از پشم و جز آن، گلیم پوششی است از پشم و جز آن که جلوش شکافته است و بر روی لباس پوشند، روی پوش گشاد و بلند پشمی یا نخی که در میان پیش باز است و دو سوراخ در طرفین دارد که دستها را از آن بیرون آورند و طبقه روحانیون و جز آنان آن را بر دوش اندازند، گلیم خط دار
جامه ای بلند و گشاد که روی لباسها بدوش اندازند، وستر پوششی است پیش شکافته از پشم و جز آن، گلیم پوششی است از پشم و جز آن که جلوش شکافته است و بر روی لباس پوشند، روی پوش گشاد و بلند پشمی یا نخی که در میان پیش باز است و دو سوراخ در طرفین دارد که دستها را از آن بیرون آورند و طبقه روحانیون و جز آنان آن را بر دوش اندازند، گلیم خط دار
قبا در فارسی پارسی تازی گشته کپاه جامه برابر با کوزه می آمده لاغر میان زن جامه پوشیدنی که از سوی پیش باز است و پس ازپوشیدن دو طرف قسمت پیش را با دگمه بهم پیوندند، جمع اقبیه. ترکیبات اسمی: یا قبا (ی) آهنین. جبه آهنی. یا قبا (ی) باروط (باروت) کیسه ای که در آن باروت ریخته محکوم را در داخل آن کرده آتش می زدند: او را بدرگاه معلی فرستاده ونواب را جهانبانی در خیابان میدان اسب قبای باروط در او پوشیده آتش زدند. یا قبا (ی) پیشواز (پیشباز)، نوعی جامه که پیش باز باشد مانند پیراهن. یا قبا (ی) خوشه. آخرین برگ که قصب خوشه را در بر دارد. یا قبا (ی) راه. جامه راه که به هنگام سفر پوشند و آن چرکتاب باشد، یا قبا (ی) زربفت. قبایی که در آن تارهای ریز به کار برده باشند، آسمان در شبهای تاریک بی ابر قبه زربفت. یا قبا (ی) کحلی. جامه سرمه یی، آسمان. یا قبا (ی) معلم. قبایی از پارچه ملون و نشاندار، آسمان فلک. تر کیبات فعلی: یا تنگ آمدن (شدن) قباء. سخت شدن کار، تنگ شدن معاش سخت شدن معیشت. یا قباء بدوش کردن، قبا بستن یا قبا بر بالای کسی نبودن، برازنده نبودن شیئی یا امری برای کسی. یا قباء در بر گردانیدن، راست و چست کردن قبا. قوبه اندوج گرارون از بیماری ها
قبا در فارسی پارسی تازی گشته کپاه جامه برابر با کوزه می آمده لاغر میان زن جامه پوشیدنی که از سوی پیش باز است و پس ازپوشیدن دو طرف قسمت پیش را با دگمه بهم پیوندند، جمع اقبیه. ترکیبات اسمی: یا قبا (ی) آهنین. جبه آهنی. یا قبا (ی) باروط (باروت) کیسه ای که در آن باروت ریخته محکوم را در داخل آن کرده آتش می زدند: او را بدرگاه معلی فرستاده ونواب را جهانبانی در خیابان میدان اسب قبای باروط در او پوشیده آتش زدند. یا قبا (ی) پیشواز (پیشباز)، نوعی جامه که پیش باز باشد مانند پیراهن. یا قبا (ی) خوشه. آخرین برگ که قصب خوشه را در بر دارد. یا قبا (ی) راه. جامه راه که به هنگام سفر پوشند و آن چرکتاب باشد، یا قبا (ی) زربفت. قبایی که در آن تارهای ریز به کار برده باشند، آسمان در شبهای تاریک بی ابر قبه زربفت. یا قبا (ی) کحلی. جامه سرمه یی، آسمان. یا قبا (ی) معلم. قبایی از پارچه ملون و نشاندار، آسمان فلک. تر کیبات فعلی: یا تنگ آمدن (شدن) قباء. سخت شدن کار، تنگ شدن معاش سخت شدن معیشت. یا قباء بدوش کردن، قبا بستن یا قبا بر بالای کسی نبودن، برازنده نبودن شیئی یا امری برای کسی. یا قباء در بر گردانیدن، راست و چست کردن قبا. قوبه اندوج گرارون از بیماری ها
نکبا در فارسی باد کژ باد نا مساعد بادی که از جهت وزش خود منحرف گرددباد گژ. یا نکباء (نکبای) نکبت. (تشبیهی) نکبت مانند نکباء: در آن وقت که نکبای نکبت او وزیدن گرفت
نکبا در فارسی باد کژ باد نا مساعد بادی که از جهت وزش خود منحرف گرددباد گژ. یا نکباء (نکبای) نکبت. (تشبیهی) نکبت مانند نکباء: در آن وقت که نکبای نکبت او وزیدن گرفت