- کاکتین
- فرانسوی خارین از دارو های گیاهی
معنی کاکتین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سلطان سروان، فرمانده، ناخدای کشتی، رهبر تیم ورزش
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آرامش تن، موسیقی دان عهد ساسانیان، نام یکی از نوازندگان و موسیقیدانان در زمان ساسانیآنکه واضع ساز چنگ بوده است
حقیقی، واقعی، امین، صادقانه
میوه ای که از درخت بر آید بی آنکه گل کند و بهار دهد
جمع دکان، کرپه ها دوکان ها سکو بلندی، جایی که کاسب اجناس خود را در آن نهد و فروشد. حجره داد و ستد جمع دکاکین، تخته ای که روی آن نشینند نیمکت
آنکس که اعتقاد پاک دارد
جمع راکع در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع راکب، شتر سواران سواران جمع راکب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سواران
مستقیم، راست، مقابل کج و خم
مقیمان، باشندگان
فرانسوی شسنک (شسن صدف)
ترکی مهجام ساغر، دلستان
بودن، هست شدن، اندوهزدگی
فن بکار انداختن لشکر در حضور دشمن، روش حصول کامیابی و موفقیت فرانسوی جنگریزی برنامه ریزی برای جنگ، فوت و فند بکار انداختن قوای مختلف نظامی در جنگ تدبیر حرب
جمع سکین، کارد ها دشنه ها
از پارسی شک کنندگان پر گمانان جمع شکاک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) شکاکان شک کنندگان
کاربیننده، کارشناس، کاردان، ماهر، برای مثال شکر ایزد را که ما را خسرویی ست / کارساز و کاربین و کاردان (فرخی - ۲۶۳)
دکّان ها، مغازه ها، جمع واژۀ دکّان
شکاک، کسانی که در عقاید مذهبی شک می آورند، در فلسفه جمعی از حکما که معتقد بودند علم به چیزی که ورای تجربه قرار داشته باشد محال است و در هیچ امری نباید رای و حکم قطعی داد و همۀ امور را باید با شک و شبهه تلقی کرد
گیاهی بوته ای یا درختی، بومی آمریکا، با ساقه و برگ های ضخیم، آب دار و پر از تیغ که گل های رنگین دارد، هر یک از گیاهان خاردار زینتی
جمع قانت، خاموشان، فرمان برندگان، نیایشگران، پرهیزگاران
جمع کاذب، دروغگویان دروغینگان
جمع کاتب، نویساران جمع کاتب درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
ناخدای کشتی، کاپیتان
سلطان سروان، فرمانده، ناخدای کشتی، رهبر تیم ورزش
فرانسوی دکارت باور دکارتی: کسی که نهاده های فرزانی دکارت را باور دارد
کارشناس، کاردان
آنچه لایق کاشتن باشد آنچه سزاوار کاریدن بود: (گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است معلومم شد که حمله بگذاشتنی است . {} بگذاشتنی است هر چه در عالم هست الا فرصت که آن نگهداشتنی است) (اوحدی)