جدول جو
جدول جو

معنی کاکان - جستجوی لغت در جدول جو

کاکان
دهی است از دهستان سرویزن بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 15هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه سر راه مالرو و ساردوئیه به جیرفت واقع است، کوهستانی و سردسیر است تعداد سکنۀ آن 45 نفر است آبش از چشمه تأمین میشود، محصولاتش عبارت از غلات، حبوبات، تریاک و شغل اهالی آن زراعت و راههایش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاکان
تصویر چاکان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی لاهیجان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماکان
تصویر ماکان
(پسرانه)
نام پسر کاکی از حکام مزندران در قرن چهارم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاوان
تصویر کاوان
کاونده، در حال کاویدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهکان
تصویر کهکان
کوهکن، آنکه شغلش کندن کوه است، آنکه کوه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کماکان
تصویر کماکان
چنان که بود
فرهنگ فارسی عمید
قریه ای است به قزوین و آن عامیانه و مخفف زاجکان است، و در دواوین زاجکان نویسند و در این قریه معدن زاج باشد و عبید زاکانی شاعر از همین قریه است، مؤلف آنندراج آرد: قصبه ای است از توابع شهر قزوین و اصل آن زاجکان است که کان زاج سیاه بسیار دارد، (آنندراج)، مرحوم ناظم الاطباء آرد: جائی است در نزدیکی شهر قزوین، (ناظم الاطباء)، در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است: دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین، واقع در 15کیلومتری شمال باختری قزوین و 5کیلومتری جاده در منطقه ای معتدل، سکنۀ آن 170 تن، از طائفۀ چگینی اند وبزبان کردی و فارسی تکلم میکنند، آب آن از قنات و در بهار از رود خانه خرمن سوخته تأمین میشود و محصول آن غلات، یونجه و جالیز است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، و رجوع به تاریخ گزیده، ترجمه تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 3 ص 264 و زاکان و زاکانیان شود
دهی است جزء دهستان خرقان بخش آوج شهرستان قزوین، واقع در 16کیلومتری جنوب آوج و 10کیلومتری جاده، منطقۀ آن کوهپایه و سردسیر است، سکنۀ آن 217 تن اند که بزبان ترکی تکلم میکنند، آب آن از چشمه و دارای محصول بنشن و عسل است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است در رودبار ری، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پر خاک تر در اصطلاح بنایان: گل و گچ را خاکان تر بساز، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان اشکور بالا، بخش رودسر (شهرستان لاهیجان) که در 56 هزارگزی جنوب رودسر واقع است و 33 تن سکنه دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
نام محلی کنار راه قزوین و همدان میان نرجه و راکان (رکان) و در 196هزارگزی تهران، تلفظ اصلی و معمولی دکان است، رجوع به دکان شود
لغت نامه دهخدا
میوه خوردنی شبیه به زیتون که درخت آنرا پاکانیه گویند و آن درختی بزرگ است از فصیلۀ ژوکلانداسه که در نقاط خنک و مرطوب مشرق اتازونی روید
لغت نامه دهخدا
شهر و بندر صقلیه (سیسیل) در ساحل شرقی که اغلب اوقات از آتشفشان ’اتنا’ خراب و ویران میگردد، سکنه 245700 تن است، محصول آنجا پوست حیوانات، انواع میوه و شراب و روغن نباتی است
لغت نامه دهخدا
قبیله ای است ازعرب که در قزوین سکونت ورزیدند، (منتهی الارب)، زاکان قبیله من العرب سکنوا قزوین منهم المغنی الفصیح الباقعه نادره الزمان عبید الزاکانی صاحب المقامات بالفارسیه علی اسلوب المقامات الحریریه، (تاج العروس)، و رجوع به مادۀ ذیل شود و رجوع به تاریخ گزیده و زاکانیان و زاکانی شود، (تاریخ گزیده چ لیدن ص 846)
لغت نامه دهخدا
له کابان کرسی کانتن اریژ، از ناحیت فوا، واقع در ساحل اریژ، سکنه 362 تن، دارای کارخانه های ذوب آهن است
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان تاررود بخش حومه شهرستان دماوند، واقع در پانزده هزارگزی جنوب باختر دماوند و شش هزارگزی جنوب راه شوسۀ تهران به دماوند، در جلگۀ معتدل و سکنۀآن 248 تن و زبان آنان فارسی است، آب آن از رودخانه تاررود و محصول آن غلات، بنشن، گردو، انگور، قیسی و شغل اهالی زراعت و باغبانی و جاجیم بافی، مزرعه ورجه و کوه باستول جزء این ده است، راه آن مالرو و راه فرعی به شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
سطبر فربه، (منتهی الارب)، سطبر فربه، کوذان مثله، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
شهر کاشان یکی از قدیمترین شهرهای ایران در 205هزارگزی جنوب قم و 252هزارگزی جنوب تهران در دامنۀ خاوری سلسله جبال مرکزی کشور واقع است، مختصات جغرافیائی آن به شرح زیر است: طول 51 درجه و 27دقیقه، عرض 33 درجه و 59 دقیقه، ارتفاع 945 گز مرتفعتر از سطح اقیانوس (215 گز از تهران پست تر است)، اختلاف ساعت کاشان با طهران تقریباً 6 ثانیه است، در طهران ساعت 12 و در کاشان ساعت 12 و 6 ثانیه است، جمعیت شهر کاشان بموجب صورت ادارۀ آمار 54660 نفر بشرح زیر است: 26632 ذکور و 28028اناث ولی چون در سالهای اخیر اغلب در طهران ساکن شده اند فعلاً بیش از 50هزار سکنه ندارد، شهرکاشان مانندسایر شهرهای قدیمی کشور خیابان و کوچه های مستقیمی نداشته و در خلال سنوات 1315 تا 1320 نقشۀ جامعی برای آبادی این شهر تهیه شده بود که قسمتی از آن اجرا و قسمت مهم آن باقی است، خیابانهائی که طبق نقشه احداث شده بشرح زیر است: 1 - خیابان پهلوی (سابق) : بطول 3هزارگز و مشجر است با اینکه 15 سال از تاریخ احداث آن میگذرد معهذا بواسطۀ فقر عمومی طرفین خیابان کاملاً آباد نشده است، ادارات فرمانداری، شهرداری، شهربانی، پست و تلگراف، اقتصاد، در این خیابان واقع و دارای 3 فلکه است، 2 - خیابان صبا: از فلکۀ مقابل ادارۀپست و تلگراف منشعب میگردد و بدروازۀ فین و جاده شوسۀ آن منتهی میشود و مشجر است، ادارات بهداری و کشاورزی در این خیابان واقعند، 3 - خیابان فیض از خیابان صبا منشعب و بمیدان فیض اول بازار منتهی و طول آن قریب 500 گز است، 4 - خیابان افضل که به میدان فیض منتهی میگردد و طول آن قریب سیصد گز است، بازار سرپوشیده قدیمی موازی با خیابان افضل تا محل نخل ممتد و شعبات فرعی نیز دارد و مانند سایر بازار شهرهای دیگرهر چند گزی متعلق بیکی از اصناف است، اماکن شهرکاشان بر حسب ممیزی ادارۀ دارایی در سال بیست و هفت 8500 شماره بود و تعداد 2624 باب مغازه و دکان دارد، تعداد دستگاههای قالی بافی شهر کاشان در سال 1326، 4477 نفر مشمول مالیات داشته که اکثر یک یا دو و تعداد قلیلی بیش از دو دستگاه قالی داشته اند، در حدود دوهزار دستگاه مشکی بافی (پارچه وطن) و 500 دستگاه مخمل دوزی و دستمال ابریشم بافی دارد، قالی کاشان از حیث نقشه و ظرافت بخوبی معروف و مخمل بافی و زری دوزی آن از قدیم الایام معمول بوده که فعلاً اهمیت قدیم را ندارد، در شهر کاشان یک کار خانه ریسندگی و یک کار خانه تصفیۀ پنبه و عدل بندی و یک کار خانه تصفیۀ پشم وجود دارد، اخیراً شرکت سهامی از بازرگانان تشکیل و در نظر است کار خانه نساجی بزرگی وارد نمایند، یکی از معایب عمده شهر که هر تازه وارد فوراً احساس مینماید کمی آب شهر است، در ازمنۀ قدیم آب چشمۀ معروف سلیمانی فین و فاضل آب رودهای نابر، قمصر، قهرود که در اطراف شهر بمصرف زراعت میرسد آب شهر را نیز تأمین مینموده ولی بمرور زمان و پیدایش امنیت و آباد شدن قراء فینین، دیزچه، حسن آباد، متحر، آبهای مزبور بمصرف آبیاری در آبادیهای بالا رسیده قطره ای بشهر نمیرسد، فعلاًچند رشته قنات کم آب که عموماً اولین چاه آنها قسمت باختر و جنوب باختری شهر است و در طول شهر در عمق یک الی 5 گز از خانه بخانه دیگر گذشته و اغلب بواسطۀقلت آب بمحله هایی که طبق مدارک قدیم حق آبه دارند نمیرسند، اسامی قنوات و مقدار آب بها بشرح زیر است:
قنات میرباقر در حدود یک سنگ، قنات دولت آباد دو سوم سنگ، قنات نظرآباد یک سوم سنگ، قنات حاجی نیم سنگ، قنات عبدالرزاق خان دو سوم سنگ، قنات محمودآباد دوسوم سنگ، قنات چهار باغ نیم سنگ، قنات منظم آباد نیم سنگ، در شهرکاشان حدود 70 آب انبار عمومی بزرگ و کوچک وجود دارد که در زمستان آبگیری شده تابستان بمصرف میرسد، بزرگ ترین آب انبارهای شهر که در تمام سال دارای آب هستندعبارتند از: آب انبار حاجی سید حسین در بازار رنگرزها، آب انبار درب زنجیر در محلۀ درب زنجیر، آب انبار مسجد میدان جنب میدان فیض، آب انبارهای خان، درب اصفهان، میدان کهنه، حاجی محمد باقر، نیز از آب انبارهای مهم و بزرگ شهر میباشند، چاههای آب شهر کاشان بعمق 20 الی 30 گز است، در شهر کاشان 3 دبیرستان، 14 دبستان، یک بیمارستان و سه درمانگاه وجود دارد، آثار قدیمه: صورت اماکن تاریخی شهر که در باستان شناسی گرد آوری شده بشرح زیراست: 1 - منارۀ مسجد جمعه: تاریخ بنا دورۀ سلجوقیان 466 هجری قمری بعلاوۀ باقیماندۀ محراب گچ بری دورۀ سلاجقه در این مسجد دیده میشود، 2 - محل معبد سلوکی - بین شهر کاشان و فین، تاریخ بنا عهد سلوکی، محل مزبور موسوم به تپۀ سی ارک و اثر ظاهری از معبد دیده نمیشود، مسیو کریشمان باستان شناس مشهور در پائیز سال 1313 ه، ش، جهت موزۀ لوور در آنجا حفاری نموده است، 3 - منارۀ زین الدین: تاریخ بناقرن هفتم هجری، 4 - مقبرۀ امامزاده سلطان میر احمد:تاریخ بنای گنبد و یکی از دربهای چوبی آن سال 941 هجری قمری است، 5 - مسجد قیریا وزیر، کتیبۀ سر در مورخ به سال 1055 هجری قمری است، 6 - مسجد میدان فیض، تاریخ بنا 855 تا 872 هجری قمری (سلطنت ابوسعید گورکانی)، 7 - بنای امامزاده حبیب بن موسی، تاریخ بنا از عهد صفویه، 8 - مدرسه سلطانی، دورۀ قاجاریه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
شهری است بسیارنعمت کاشان و از آنجا دبیران و ادیبان بسیار خیزند و اندر وی کژدم بسیار خیزد، (حدود العالم ص 143)، شهری است در ماوراءالنهر و وادی اخسیکت دم دروازۀ آن واقع شده، (معجم البلدان)، نسبت بدان کاشانی و کاشی هم آمده است،
از سمرقند بسی کس بدعای تو شدند
بزیارتگه کاشان و عبادتگه اوش،
سوزنی،
و رجوع بمادۀ ذیل شود
شهرستان، از شهرستانهای استان دوم از دو بخش مرکزی و سواد کوه تشکیل میشود، و بخش مرکزی دارای 15 دهستان و 335 آبادی است و سکنۀ آن: 166300 تن است، آب آن از رودخانه، محصول آن برنج، کنف، غلات، کنجد، ابریشم، توتون، صیفی و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
کاشانه، خانه:
بسته پیشت کمر دوپیکروار
بت مشکوی و لعبت کاشان،
مسعودسعد،
، منزل زمستانی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 60 هزارگزی شمال باختری حاجی آباد و 18 هزارگزی باختر راه شوسۀ کرمان به بندرعباس در جلگه واقع است، ناحیه ایست گرمسیر و دارای 97 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن خرما و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام دهی باشد از نواحی سمرقند که بر شمال اخسیکت واقع است، (برهان)، شهری بزرگ در اول بلاد ترکستان ورای نهر سیحون و ورای شاش (چاچ) و دارای قلعه ای استوار است و بر باب آن وادی اخسیکث است، (معجم البلدان) (برهان قاطع چ معین، حاشیۀ لغت کاسان) در آنجا خوک بسیار است و الف و نون برای نسبت است و منسوب بدان شهر را کاسی و کاسانی گویند:
حبیب کاسی ای کاسۀ سرت پنکان،
و معرب آن قاسان و گیاه کاسنی نیز منسوب به آنجاست چه آنجا خوب و بالیده میشود، (انجمن آرا) :
ز سمرقند بسی کس بدعای تو شدند
بزیارتگه کاسان و عبادتگه اوش،
سوزنی،
ایا رونده به کاسان بگیر مدحت من
بهر کجا که خداوند من بود برسان،
سوزنی،
کرده ای گلشن از هنر کاسان
خورده ای روشن از ظفر کاسات،
عزالدین شیروانی (از انجمن آرا)،
سیلاب رعب و هراس اساس ثبات امرا و نوئینان را اندراس داده از اخسی به کاسان که اولگاء ویس لاغری بود رفتند، (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 227)، بعد از تسخیر کاسان به ظاهر اخسی خرامیده چند نوبت به اشتغال نیران محاربت اشتغال نمود، (حبیب السیر ج 4 ص 288)، و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 264 و 268 شود
لغت نامه دهخدا
(شَکْ کا)
جماعتی از حکما هستند معتقد به اینکه انسان برای کسب علم و یقین به معلومات خود میزان و مأخذ صحیحی ندارد. حس خطا میکند و عقل از اصلاح خطای او عاجز است، چه اشخاص به حسب اختلاف بنیه و مزاج و ذوق و فهم و زمان و مکان و اوضاع و احوال و تربیت و انس و عادت و غیر آنها ادراکاتشان مختلف میباشد و امور را یکسان تشخیص نمی دهند، بنابراین در هیچ امری نباید رأی جزم و حکم قطعی اظهار کرد و همه چیز را با تردید و شبهه بایدتلقی نمود و در اعمال زندگانی جنبۀ اخلاق هم بیطرفی و بی تمایلی و عدم عاطفه را باید اختیار کرد. هرچند در میان قدما هم این نوع عقاید وجود داشته و پروتاغوراس سوفسطایی نیز دارای همین مذاق بوده، ولی کسی که به این مذهب معروف است و بلکه مؤسس آن شمرده میشود پیرون است که معاصر اسکندر مقدونی بود. فضلای ما میان شکاکان و سوفسطاییان از جهت مشابهتی که به یکدیگر دارند فرق نگذاشته و شکاک را هم سوفسطایی خوانده اند. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماکان
تصویر ماکان
آنچه بوده، آنچه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کماکان
تصویر کماکان
چنان که بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاوان
تصویر کاوان
کاونده، بسر و کول هم ور رونده: (نر و ماده کاروان ابر یکدگر بکشی کر شمه کن و جلوه گر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسان
تصویر کاسان
فرانسوی شکندار، شکن بردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهان
تصویر کاهان
کاهنده، کم و کوتاه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بازیست و طریقه آن چنین است که یکی دستها را بر زمین گذارد و فریاد کند: (کاکاو {و حریفان دیگر از اطراف او در آیند و وی را بباد شق گیرند. او همانطور که دست بر زمین نهاده از عقب آنان میدود و بهر کس که سر پای خود را برساند او را بجای خود آورد: (بگا و چشمه دل را ز غیر صافی کن ز لهو و لعب چه بازی چو کودکان کاکاو ک) (آذری)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است یکساله یا دوساله از تیره مرکبان که دارای ساقه ای بارتفاع 50 سانتیمتراست. منشااولیه این گیاه را عربستان ذکر کرده اند ولی امروزه در نقاط دیگر نیز کشت میشود. برگهای این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغهای ظریف و نازک است. در سطح پهنک آن (مخصوصا سطح تحتانی پهنک) رگبرگهای بر جسته مشاهده میشود. گلهایش منفرد و شامل برگه های خاردار در پایین کاسه و گلهای لوله یی برنگ زرد یا ارغوانی بر روی نهنج است. میوه اش فندقه و دارای دسته تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگهای این گیاه ماده ای برنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری برنگ قرمز بنام کارتامین که آن نیز در آب محلول است بدست آورده اند. دانه این گیاه که به کافشه موسوم است شامل تا 30 تا 37 درصد از مواد پروتیدی و 45 تا 46 درصد از مواد چربی است که پس از تصفیه میتواند مورد مصرف قرار گیرد. گل و مخصوصا دانه های کاجی دارای اثر مسهلی است که بصورت جوشانده 12 تا 24 در هزار مصرف میشود. از دانه های این گیاه روغنی استخراج میکنند که دارای اثر مسهلی است و سابقا بصورت مالیدن بر روی عضو در روماتیسم و فلج مورد استفاده قرار میگرفت. این گیاه در اکثر نقاط جنوبی اروپا و مناطق بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران میروید (در خراسان و تبریز و تفرش فراوان است) قرطم عصفر احریض بهرام بهرم بهرمان بهرامه سکری خریع مریق کازیره کاژیره کاجره اصبور اصفور زعفران کاذب پالان زعفران فنیفس خسک دانه کافشه کافیشه قنطادوس کابیج گل زردک گل رنگ تاقالا اطرقطوس بهرامن خسک. توضیح دانه این گیاه را خسک دانه و حب العصفر نیز نامند و آن بعنوان مسهل در طب قدیم مصرف میشده است و در بازار بنام تخم کاجیره نیز عرضه میشود. توضیح، ماده رنگی که از گلبرگهای این گیاه استخراج میشود بنام زردج و ما العصفر مشهوراست. یا تخم کاجیره. دانه کاجیره. یا کاجیره صحرایی. یکی از گونه های کاژیره که بطور خود رو در مزارع میروید و برگهایش دارای کرک میباشند زعفران بیابانی قرطم بری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالان
تصویر کالان
غلاف شمشیر و خنجر (گویش کردی مهاباد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشان
تصویر کاشان
خانه، کاشانه: (بسته پیشت کمر دو پیکر وار بت مشکوی و لعبت کاشان) (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاران
تصویر کاران
در حال کاشتن، بذر کاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاذان
تصویر کاذان
ستبر و فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهکان
تصویر کهکان
کوهکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاوان
تصویر کاوان
کاونده، به سر و کول هم ور رونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کماکان
تصویر کماکان
همچنان
فرهنگ واژه فارسی سره