جدول جو
جدول جو

معنی کاکائیه - جستجوی لغت در جدول جو

کاکائیه
(ئی یَ)
نام فرقه ای است معروف در شمال عراق ایشان خود را مسلمان میدانند لیکن آداب و رسوم شان با دیگر مسلمانان تفاوتهایی دارد. لفظ کاکائیه کردی است و از کاکا که بمعنی برادر است گرفته شده است و وجه تسمیه آن بنا بر افسانه یی که عباس عزاوی آورده است چنان است که یکی از مؤسسان این فرقه از سادات برزنجه سلیمانیه در محل سکونت خود (قریۀ برزنجه) تکیه ای ساخت و برای آن ستونی تعبیه کرد اما ستون از دیوارهای بنا کوتاه آمد به برادر خود گفت: ’ای کاکا بکشش’ (مدها ایهاالاخ). بعلت کرامتی که داشت ستون را کشید و دراز شد و بسبب همین حادثه (کاکائیه) خوانده شدند و نیز عزاوی آرد: که شعبه ای از فتیان و اخیه، جوانمردان هستند که در عصر عباسی در عراق معروف به وده اند. شمس الدین سامی در قاموس الاعلام در مادۀ اخیه (اخیلر) چنین آرد: فرقه ای است که در اواخر دولت سلجوقیه ظهور کرد و اساس طریقت شان بر تصوف بود. رعایت مبانی مواخات و معاونت جزء اساس طریقت این فرقه بود بعض شان از ضعف دولت سلجوقی استفاده میکردند و سودای حکومت در سر میپروراندند و حکومت های کوچکی هم تشکیل دادند که بدست سلاجقه مغلوب شدند. رجوع به الکاکائیه فی التاریخ و قاموس الاعلام ترکی در ماده اخیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوکائین
تصویر کوکائین
آلکالوئیدی جامد، سفید مایل به زرد، بی بو و تلخ مزه که از برگ های درخت کوکا استخراج می شود و مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاوالیه
تصویر کاوالیه
مردی که زنی را در ضیافت و رقص همراهی می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاکائو
تصویر کاکائو
درختی بومی مناطق گرمسیر با برگ های بیضی، چوب سرخ رنگ و میوه های دراز بیضی شکل به رنگ زرد یا سرخ و ناشکوفا، دانه های سرخ یا زرد موجود در میوۀ این درخت که بعد از خشک شدن قهوه ای می شوند، گردی که پس از بو دادن این دانه ها تولید می شود و در تهیۀ شکلات به کار می رود، کنایه از شکلات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاکاسیاه
تصویر کاکاسیاه
غلام سیاه، سیاه پوست
فرهنگ فارسی عمید
(کَئی یِ)
نام یکی از دهستانهای پنجگانه شهرستان رفسنجان است. این دهستان در شمال باختری رفسنجان واقع و محدود به حدود زیر میباشد: از شمال به دهستان رفسنجان، از خاور به دهستان حومه باختری، از جنوب به ارتفاعات شهر بابک و از باختر به دهستان انار. این دهستان در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرم. آب آن از قنات است و خود از 48 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 6800تن است. آبادیهای آن نزدیک بهم و مرکز دهستان قصبۀ کشکوئیه است. راه های دهستان عموماً مالرو است و فقط در تابستان می توان اتومبیل بقراء مهم آن برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
کاکو. (آنندراج). کاکوی. به زبان اهل بلخ به معنی برادر است. (لباب الانساب ج 2 ص 23). رجوع به کاکو شود
لغت نامه دهخدا
ظاهراً قسمی جامۀ نفیس:
بیاراستم خانه از نعمت تو
به کاکوئی و رومی و خسروانی،
فرخی،
جان را به علم پوش چو پوشیدی
تن را به ششتری و به کاکوئی،
ناصرخسرو،
، شعوری (لسان العجم ج 2 ورق 265) به کلمه کاکوئی معنی آویشن و ککلیک اوتی داده است اما آن مصحف کاکوتی است، رجوع به کاکوتی شود
لغت نامه دهخدا
(ءُ)
درختی از امریکای جنوبی است و اکنون در مکزیکو و امریکای مرکزی و نقاط دیگر نیز کشت میشود. بر روی شاخه های کهنۀاین درخت ابتدا گلهایی زرد و سپس غلافی زرد رنگ میروید و در آن غلاف تعدادی تخم میباشد. تخمهای خشک شدۀ این درخت محصول تجارتی است و بنام کاکائو یا کوکوآ مشهور است. کاکائو معمولاً در تهیۀشوکلات بکار میرود. این تخم ها همواره روغن و چربی زرد و سفیدی از خود پس میدهند که پس از مدتی رنگ آنها سفید میگردد و بو و طعم شوکلات میدهد، این چربی در صنعت بکار قند شوکلات و پاره ای محصولات داروئی می خورد
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
اقلیمی از بیلوبونیسۀ قدیمه که در طول ساحل خلیج قرنثیه امتداد داشته. طول آن از مشرق بمغرب قریب 65 میل و عرض آن از 12 تا 20 میل، از سمت شمال ببحر کریسا یا آبهای جون و از سمت جنوب به ألیذه و ارکادیا محدود است و ساحل آن دارای صخره های بسیار است که ورود سفائن را مشکل و گاه غیرممکن میسازد. این ناحیه دارای کوههای عدیده است. رجوع بضمیمۀ معجم البلدان ص 160 شود، حوض، زمینی که شخص برای خود یا برای پادشاه جدا کند، زمینی که امام بکسی دهد و ملک نباشد. ج، اخذ
لغت نامه دهخدا
(کُ)
مادۀ سمی مخدر که از گیاه کوکا گرفته می شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) .مأخوذ از کلمه کوکا. آلکالوییدی است که از برگ درختچۀ کوکا به دست آورند و یکی از داروهای بی حس کننده موضعی است، ولی استعمال ممتد این دارو منتهی به اعتیاد شدید می گردد. (از لاروس). آلکالوییدی است که از برگهای درخت کوکا استخراج می کنند. ترکیب شیمیایی کوکائین No4 + H21 C17 می باشد. کوکائین به صورت منشورهای کوچک برنگ (سفید) متبلور می شود و بسیار کم در آب محلول است، ولی در الکل و اتر کاملاً حل می گردد. کوکائین در 89 درجه حرارت ذوب می شود. املاح کوکائین در پزشکی مورد استعمال دارد و مهمترین ملح آن کلریدرات کوکائین است. کوکائین یک بی حس کننده موضعی و ضد درد عالی می باشد و بیشتر در چشم پزشکی جهت بی حس کردن قرنیه مورد استعمال دارد. معتادان به کوکائین آن را از راه بینی یا به طریق تزریق استعمال می کنند و نوعی نشأه می یابند. اعتیاد به کوکائین موجب اختلالات جسمی و روحی شدید می گردد. (از فرهنگ فارسی معین). کوکائین در سال 1589 میلادی به وسیله گدک از برگ کوکا استخراج گردید و در سال 1884 میلادی کولر آن را در بیماریهای چشم به کار برد و رکلوس اولین بار آن را برای بی حسی موضعی در جراحی مورد استفاده قرار داد. امروزه این دارو به طریقۀ سنتز ساخته می شود. کوکائین خیلی کم در آب حل می شود و معمولاً کلریدرات آن را (کلریدرات دو کوکایین) که به شکل سوزنهای ریز متبلوری است و به خوبی در آب حل می شود به کار می برند. جذب و دفع کوکائین به سرعت انجام می گیرد علاوه بر راه زیر جلدی و معدی این دارو از راه مخاط و پوست خراشیده شده نیز جذب می شود. (درمانشناسی تألیف محمدعلی غربی ج 1 صص 107-108). و رجوع به درمان شناسی تألیف عطائی ج 2 ص 803 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ئی یَ)
گروهی از ترسایان پیروان عقاید رسمی قسطنطنیه که در ممالک اسلامی نیز می زیستند و نام ملکائیه از ملک به معنی پادشاه مأخوذ است وچون به عیسویان روم شرقی به علت یگانگی مذهب تمایل داشتند در نزد مسلمانان مورد سؤظن بودند. صاحب بیان الادیان گوید: ایشان منسوبند به ملکا و بیشتر ترسایان بر مذهب ملکائی اند و گویند مسیح یک جوهر است پاک و در گوش مریم شد و از پهلوی راست او بیرون آمد و با او هیچ ممازجت نکرد و گویند روح در مریم چنان رفت که آب رود در ناودان و هر که خویش را از طعامهای دنیا صافی گرداند خدای را جل جلاله بیند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملکا و ملکانیه و ملکیه شود
لغت نامه دهخدا
بنده و غلام سیاه، رجوع به کاکا شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان، 62هزارگزی شمال باختری کرمان، 4هزارگزی شمال راه فرعی چترود به راور. سکنه 10 نفر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
درخت که پاکان میوۀ آن است
لغت نامه دهخدا
(یَ)
نام محلی کنار راه خرم آباد به دزفول میان اسفندری و ویسیان در 581100 متری تهران
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاکویه
تصویر کاکویه
برادر
فرهنگ لغت هوشیار
اسپانیولی هنده بادام خرمک از گیاهان درختی است از تیره پنیر کیان که ارتفاعش بین 4 تا 10 متر است. برگها یش ساده و متقابل و گلهایش منظم و کوچک و قرمز رنگ و در همه فصول وجود دارند. کاکائو شامل 5 کاسبرگ و 5 گلبرگ و 10 پرچم است. میوه اش سته و زرد رنگ است و باندازه یک خیار و محتوی 25 تا 40 دانه است. میوه های این گیاه را پس از چیدن انبار میکنند تا بپوسد و پس از آن دانه ها را جمع آوری میکنند و بمصرف میرسانند (از آن پودر کاکائو تهیه میشود)، دانه این گیاه که بنام کاکائو موسوم است محتوی آلکا اوئیدی بنام تئو برومین میباشد که مقوی قلب است و بعوه محتوی مقادیر زیاد مواد ازته و چربی میباشد. گرد کاکائو که ببازار عرضه میگردد بصورت مخلوط با شیر چای شکر یا آب مصرف میشود و از آن شوکوت نیز تهیه میکنند. دانه کاکائو در موقع خروج از میوه نرم و سفید رنگ است ولی پس از خشک شدن برنگ قرمز تیره در میاید. هر دانه بدرازی 2 تا 3 سانتیمتر و بعرض 5، 1 سانتیمتر است. مغز دانه کاکائو شامل 49 تا 54 درصد ماده چرب بنام کره کاکائو میباشد و 8 تا 10 درصد مواد نشاسته یی و 11 تا 18 درصد مواد ازته و 1 تا 3 درصد تئو برومین همراه با کافئین و 4 تا 6 درصد سلولز و 3 تا 4 درصد مواد معدنی است. تئو برومین عوه بر مغز دانه در پوست دانه و در میوه و در برگهای گیاه کاکائو نیز موجود است. کاکائو عوه بر مصارف معمولی بمصرف تهیه شرابهای طبی میرسد و بعوه منشا تهیه کره کاکائو است که بعنوان ماده حل کننده بمصرف تهیه شیاف و پماد و غیره میرسد. کاکائو در ممالک آمریکای جنوبی کشت میشود شجر الکاکائو قاقا او آغاجی اللوز الهندی هند بادامی آغاجی
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته تو دره توجره از گیاهان گیاهی است از تیره مرکبان و از دسته لوله گلی ها که در مناطق استوا یی بصورت درخت در میاید ولی در مناطق شمالی و معتدل و سرد علفی میباشد. برگها یش متناوب و گلها یش غالبا زرد رنگ میباشد و بر روی کاسبرگها یش کرکها زیادی وجود دارد. میوه اش طویل و شش پهلو و تلخ مزه است. در حدود 1200 گونه از این گیاه شناخته شده که تقریبا در سراسر کره زمین میرویند. چون برگها ککالیه ترش و تلخ مزه است دامها آنرا نمیخورند. ککالیه در اکثر نقاط ایران خصوصا مسجد سلیمان و کازرون و در اطراف تهران و کرج گونه های علفی آن میروید ککالیا بقله الاوجاع قاقالیا قاقل توجره تودره
فرهنگ لغت هوشیار
جسمی است جامد، بی بو و تلخ مزه، درآب گرم و الکل و اتر حل میشود و در طب از طریق تزریق زیر جلدی استعمال میگردد، ماده سمی مخدر که از گیاه کوکا گرفته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی. سواره، همراه سر بازی که در صنف سوار است سواره، مردی که زنی را در رقص و ضیافت همراهی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکابیا
تصویر کاکابیا
آییل پریشاهرخ از پرندگان (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکاسیاه
تصویر کاکاسیاه
غلام سیاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاکویه
تصویر کاکویه
((یَ))
برادر مادر، دایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاکائو
تصویر کاکائو
درخت کوچک از تیره پنیرکیان، دارای برگ های بزرگ و منفرد با دمبرگ کوتاه و بی کرک و شفاف، گل هایش کوچک و قرمز رنگ است. میوه اش بسته و زرد رنگ است که پس از چیدن انبار می کنند تا بپوسد و پس از آن دانه ها را جمع می کنند و به مصرف می رسانند (از
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاکایی
تصویر کاکایی
تیره ای از پرندگان دریایی راسته آبچلیکان با بال های بلند، مرغ نوروزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاوالیه
تصویر کاوالیه
((یِ))
سربازی که در صنف سوار است، سواره، مردی که زنی را در رقص و ضیافت همراهی کند
فرهنگ فارسی معین
نوعی پرنده سفید رنگ مهاجر، مرغ دریایی
فرهنگ گویش مازندرانی