مستعمرۀ انگلیسی در افریقای جنوبی که شامل منتهی الیه آن میگردد و جبال در اکنبرگ و نیوولد آن را فراگرفته است، حاکم نشین آن کاپ و شهر عمده آن پورت الیزابت و کیمبرلی است، ناحیتی است فلاحتی و به تربیت اغنام و احشام میپردازد و دارای معادن الماس و طلا است، مساحت آن 717313 هزار گز مربع و جمعیت آن 3530000 تن میباشد کیپ تاون، حاکم نشین ایالت کاپ (اتحادیۀ افریقای جنوبی)، بندری است فعال در منتهی الیه جنوبی قارۀ افریقا در ساحل خلیج تابل و در 50 هزارگزی دماغۀ بون اسپرانس (امیدنیک) جمعیت آن 344000 هزار تن است، در سال 1650 به دست هلندیها ایجاد شده و از سال 1806 وابسته بانگلیس است
مستعمرۀ انگلیسی در افریقای جنوبی که شامل منتهی الیه آن میگردد و جبال در اکِنبِرگ و نیوولد آن را فراگرفته است، حاکم نشین آن کاپ و شهر عمده آن پورت الیزابت و کیمبرلی است، ناحیتی است فلاحتی و به تربیت اغنام و احشام میپردازد و دارای معادن الماس و طلا است، مساحت آن 717313 هزار گز مربع و جمعیت آن 3530000 تن میباشد کِیپ تاون، حاکم نشین ایالت کاپ (اتحادیۀ افریقای جنوبی)، بندری است فعال در منتهی الیه جنوبی قارۀ افریقا در ساحل خلیج تابل و در 50 هزارگزی دماغۀ بون اسپرانس (امیدنیک) جمعیت آن 344000 هزار تن است، در سال 1650 به دست هلندیها ایجاد شده و از سال 1806 وابسته بانگلیس است
فنجان، جامی که در مسابقات به عنوان جایزه تعیین می شود، یک دوره مسابقه که در پایان به فرد یا تیم قهرمان جام اهدا شود سوپر کاپ: جام برتر (واژه فرهنگستان)
فنجان، جامی که در مسابقات به عنوان جایزه تعیین می شود، یک دوره مسابقه که در پایان به فرد یا تیم قهرمان جام اهدا شود سوپر کاپ: جام برتر (واژه فرهنگستان)
درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، ناجو، نوژ، نوج، نشک، وهل سیلی، پس گردنی، کشیده، لت، چک، صفعه، برای مثال مر اورا گشت گردن و سر و پشت / سربه سر کوفته به کاج و به مشت (عنصری - ۳۶۳)
کاش، برای مثال تعبیر چیست؟ یار سفر کرده می رسد / ای کاج هرچه زودتر از در درآمدی (حافظ - ۸۷۶) لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین کاج خوردن: سیلی خوردن، پس گردنی خوردن
درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، ناجو، نوژ، نوج، نَشک، وُهل سیلی، پس گردنی، کِشیده، لَت، چَک، صَفعه، برای مِثال مر اورا گشت گردن و سر و پشت / سربه سر کوفته به کاج و به مشت (عنصری - ۳۶۳)
کاش، برای مِثال تعبیر چیست؟ یار سفر کرده می رسد / ای کاج هرچه زودتر از در درآمدی (حافظ - ۸۷۶) لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کَژبین، چَپ چِشم، چِشم گَشته، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژ، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل، دُوبین کاج خوردن: سیلی خوردن، پس گردنی خوردن
لوچ، آنکه چشمش پیچیده باشد، کژبین، دوبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول برای مثال ای تیغ زبان آخته بر قافلۀ ژاژ / چشمت به طمع مانده سوی نان کسان کاژ (ناصرخسرو - لغت نامه - کاژ)، به یک پای لنگ و به یک دست شل / به یک چشم کور و به یک چشم کاژ (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۲)، در علم زیست شناسی کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل
لوچ، آنکه چشمش پیچیده باشد، کَژبین، دُوبین، چَپ چِشم، چِشم گَشته، کَج چِشم، کَج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کِلیک، کَلاژ، کَلاژِه، کَلاج، اَحوَل برای مِثال ای تیغ زبان آخته بر قافلۀ ژاژ / چشمت به طمع مانده سوی نان کسان کاژ (ناصرخسرو - لغت نامه - کاژ)، به یک پای لَنگ و به یک دست شَل / به یک چشم کور و به یک چشم کاژ (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۲)، در علم زیست شناسی کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل
تکثیر و تولید نوشته به تعداد زیاد، نقش کردن تصویر یا نوشته برروی کاغذ یا پارچه، تولید و انتقال فیلم بر روی کاغذ عکاسی، تمامی نسخه های یک کتاب که در یک زمان منتشر می شود مثلاً چاپ دوم کتاب
تکثیر و تولید نوشته به تعداد زیاد، نقش کردن تصویر یا نوشته برروی کاغذ یا پارچه، تولید و انتقال فیلم بر روی کاغذ عکاسی، تمامی نسخه های یک کتاب که در یک زمان منتشر می شود مثلاً چاپ دوم کتاب
شهری به ایتالیا (ایالت ناپل)، واقعدر ساحل ’ولتورن’ جمعیت 13140 تن، آنیبال این شهر را به تصرف درآورد (215) آن را اقامتگاه زمستانی لشکریان خود قرار داد، و این شهر در قدیم لذت بخش ترین مقام در تمام نقاط ایتالیا بود و به همین سبب لشکر آنیبال بصفت ’غرقه در لذائذ کاپو’ متهم گردید و این اصطلاح چنین معنی میدهد: ’اتلاف وقتی گرانبها در لذات’
شهری به ایتالیا (ایالت ناپل)، واقعدر ساحل ’ولتورن’ جمعیت 13140 تن، آنیبال این شهر را به تصرف درآورد (215) آن را اقامتگاه زمستانی لشکریان خود قرار داد، و این شهر در قدیم لذت بخش ترین مقام در تمام نقاط ایتالیا بود و به همین سبب لشکر آنیبال بصفت ’غرقه در لذائذ کاپو’ متهم گردید و این اصطلاح چنین معنی میدهد: ’اتلاف وقتی گرانبها در لذات’
، کاپوت. کلاه زنانه، کلاه قاضی، پالتوی باشلق دار، کروک درشکه و اتومبیل، در تداول ایرانیان بیشتر به معنی اخیر و نیز بحفاظی گفته میشود که در مقاربت به کار می برند
، کاپوت. کلاه زنانه، کلاه قاضی، پالتوی باشلق دار، کروک درشکه و اتومبیل، در تداول ایرانیان بیشتر به معنی اخیر و نیز بحفاظی گفته میشود که در مقاربت به کار می برند
برش، قطع، کات (Cut) در هنگام فیلمبرداری به فرمانی از سوی کارگردان یا افراد مرتبط برای قطع کار دوربین صدا و بازی معمولا پس از برداشت کامل نما یا عدم رضایت کارگردان از نماهای فیلمبرداری شده گفته می شود، کات در تدوین فیلم به معنی انتقال از نمایی به نمای دیگر برای اندازه سازی نما به لحاظ زمانی مکانی و حرکتی که با بریدن (Cutting) بخشهایی از نگاتیوهای برداشت شده و چسباندن (Joining) آنها به هم حاصل میشود. تغییر ناگهانی از نمایی به نمای دیگر و عمل برش زدن فیلم در روی میز تدوین، ، کات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دست کارگردان و تدوین گر، نقش بسیار مهمی در روایت داستان و خلق احساسات مختلف در مخاطب دارد.
برش، قطع، کات (Cut) در هنگام فیلمبرداری به فرمانی از سوی کارگردان یا افراد مرتبط برای قطع کار دوربین صدا و بازی معمولا پس از برداشت کامل نما یا عدم رضایت کارگردان از نماهای فیلمبرداری شده گفته می شود، کات در تدوین فیلم به معنی انتقال از نمایی به نمای دیگر برای اندازه سازی نما به لحاظ زمانی مکانی و حرکتی که با بریدن (Cutting) بخشهایی از نگاتیوهای برداشت شده و چسباندن (Joining) آنها به هم حاصل میشود. تغییر ناگهانی از نمایی به نمای دیگر و عمل برش زدن فیلم در روی میز تدوین، ، کات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دست کارگردان و تدوین گر، نقش بسیار مهمی در روایت داستان و خلق احساسات مختلف در مخاطب دارد.