- کاهیده
- کاسته، کم شده
معنی کاهیده - جستجوی لغت در جدول جو
- کاهیده
- Subdued
- کاهیده
- abafado
- کاهیده
- gedämpft
- کاهیده
- stłumiony
- کاهیده
- приглушённый
- کاهیده
- приглушений
- کاهیده
- apagado
- کاهیده
- atténué
- کاهیده
- smorzato
- کاهیده
- gedempt
- کاهیده
- tertahan
- کاهیده
- מדוכא
- کاهیده
- 落ち着いた
- کاهیده
- bastırılmış
- کاهیده
- নিবৃত্ত
- کاهیده
- خفيضٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نزولی
آشفته، شوریده، ژولیده، درهم شده
کاستن و کم شدن
کم گرداننده، نقصان دهنده
کار آزموده مجرب کار کشته: (ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کار کرده ردان)، جنگ دیده جنگ آزموده: (بیاورد لشکرده و دو هزار جهاندیده و کار کرده سوار)، مستعمل کهنه
در هم شده آشفته پریشان گشته ژولیده: موی کالیده، گریخته فراری، مغلوب مقهور، گرد و خاک نشسته
کم کننده
کاشته شده
کاستن، لاغر شدن