جدول جو
جدول جو

معنی کاهیده - جستجوی لغت در جدول جو

کاهیده
کاسته، کم شده
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
فرهنگ فارسی عمید
کاهیده
Subdued
تصویری از کاهیده
تصویر کاهیده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کاهیده
abafado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
کاهیده
gedämpft
دیکشنری فارسی به آلمانی
کاهیده
stłumiony
دیکشنری فارسی به لهستانی
کاهیده
приглушённый
دیکشنری فارسی به روسی
کاهیده
приглушений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
کاهیده
apagado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
کاهیده
atténué
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کاهیده
smorzato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
کاهیده
gedempt
دیکشنری فارسی به هلندی
کاهیده
शांत
دیکشنری فارسی به هندی
کاهیده
tertahan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
کاهیده
억제된
دیکشنری فارسی به کره ای
کاهیده
מדוכא
دیکشنری فارسی به عبری
کاهیده
抑制的
دیکشنری فارسی به چینی
کاهیده
落ち着いた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
کاهیده
bastırılmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
کاهیده
tulia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
کاهیده
ปราม
دیکشنری فارسی به تایلندی
کاهیده
নিবৃত্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
کاهیده
مدھم
دیکشنری فارسی به اردو
کاهیده
خفيضٌ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهیده
تصویر شاهیده
(دخترانه و پسرانه)
پارسا، پرهیزکار، نیکوکار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاهنده
تصویر کاهنده
نزولی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کالیده
تصویر کالیده
آشفته، شوریده، ژولیده، درهم شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاهیدن
تصویر کاهیدن
کاستن و کم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهنده
تصویر کاهنده
کم گرداننده، نقصان دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاریده
تصویر کاریده
کار آزموده مجرب کار کشته: (ز لشکر گزین کرد پس بخردان جهاندیده و کار کرده ردان)، جنگ دیده جنگ آزموده: (بیاورد لشکرده و دو هزار جهاندیده و کار کرده سوار)، مستعمل کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
در هم شده آشفته پریشان گشته ژولیده: موی کالیده، گریخته فراری، مغلوب مقهور، گرد و خاک نشسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهیدن
تصویر کاهیدن
((دَ))
کاستن، کم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالیده
تصویر کالیده
((دِ))
درهم شده، آشفته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهنده
تصویر کاهنده
کم کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاریده
تصویر کاریده
کاشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاهیدن
تصویر کاهیدن
کاستن، لاغر شدن
فرهنگ فارسی عمید