جدول جو
جدول جو

معنی کاهل - جستجوی لغت در جدول جو

کاهل
تنبل، سست، بیکار، هنجام، کسل، جایمند، تنند، اژکهان، اژکان، اژکهن، سپوزکار، سپوزگار،
پیر، ناتوان، مفرد کواهل،
بالای شانه تا زیر گردن، میان دو کتف چهارپایان، پشت گردن
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
فرهنگ فارسی عمید
کاهل
(هَِ)
تن آسان. تن پرور. تنبل. (یادداشت مؤلف). سست. (غیاث) (: چغانیان) ناحیتی بزرگ است وبسیار کشت و برز و برزیگران کاهل. (حدود العالم).
که اندر جهان سود بی رنج نیست
کسی را که کاهل بود گنج نیست.
فردوسی.
چو کاهل شود مرد هنگام کار
از آن پس نیاید چنان روزگار.
فردوسی.
نگویی مرا کز چه ای روزگار
گریزانی از من چو کاهل ز کار.
فردوسی.
هرگز نشود خسیس وکاهل
اندر دو جهان به خیر مشهور.
ناصرخسرو.
آن نظر بر بخت چشم احول کند
کلب را کهدانی و کاهل کند.
مولوی.
گفت هرچه کالۀ سیم و زر است
آن برد زان هر سه کو کاهلتر است.
مولوی.
هرک او عمل نکرد و عنایت امید داشت
دانه نکشت کاهل و دخل انتظار کرد.
سعدی.
ترکیب ها:
- کاهلانه. کاهل رو. کاهل شدن. کاهل قدم. کاهل مزاج. کاهل وار. کاهلی. رجوع به هر یک از این مدخل ها در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
کاهل
تن پرور، سست، تن آسان و نیز میان دو کتف، بالای شانه و پشت گردن هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
کاهل
((هِ))
تنبل
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
فرهنگ فارسی معین
کاهل
شانه، کتف
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
فرهنگ فارسی معین
کاهل
تنبل، سست
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
فرهنگ واژه فارسی سره
کاهل
بی عار، بی غیرت، بیکاره، تن آسا، تنبل، تن پرور، سست، مسامح، ناتوان، هیچکاره
متضاد: زرنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ)
تن آسانی. (یادداشت مؤلف). تنبلی. سستی. کاهل قدمی:
نه از کاهلی بد نه از بددلی
که از جنگ بددل کند کاهلی.
فردوسی.
اگر کاهلی پیشه گیرد دلیر
نگردد ز آسایش وگاه سیر.
فردوسی.
همان کاهلی مردم از بددلیست
هم آواز با بددلی کاهلی است.
فردوسی.
بخت اگر کاهلیی کرد و زمانی بغنود
گشت بیدار و به بیداری نو گشت و جوان.
فرخی.
گنه و کاهلی خود به قضا بر چه نهی
که چنین گفتن بی معنی کار سفهاست.
ناصرخسرو.
مکن خو به پرخفتن اندر نهفت
که با کاهلی خواب و شب هست جفت.
اسدی.
یکی خیره رایی، دوم بددلی
سوم زفتی و چارمین کاهلی.
اسدی.
بسی بردباری که از بددلی است
بسی نیز خرسندی از کاهلی است.
اسدی.
هر که او تخم کاهلی کارد
کاهلی کافریش بار آرد.
سنایی.
بتر از کاهلی ندیدم چیز
کاهلی کرد رستمان را حیز.
سنائی.
امیر ماضی وی را بخواند و در رفتن کاهلی وسستی نمود. (تاریخ بیهقی). کار امروز به فردا افکندن از کاهلی تن است. (تاریخ بیهقی). پیغام فرستادند بر زبان معتمدان خویش و بنالیدن از کاهلی لشکریان. (تاریخ بیهقی). و در عموم احوال از غفلت و کاهلی تجنب واجب شناسد. (کلیله و دمنه). و آن اینست که یاد کرده می آید: ضایع گردانیدن فرصت و کاهلی در موضع حاجت. (کلیله و دمنه).
هر که ماند از کاهلی بی شکر و صبر
او همین داند که گیرد پای جبر.
مولوی.
گرچه بیرون ز رزق نتوان خورد
در طلب کاهلی نشاید کرد.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
منسوب است به بنی کاهل. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تکاهل
تصویر تکاهل
خود را کاهل نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده سستی ناتوانی، پرویش تنبلی کیار مرد مزدور اندر آغازید کار پیش او دستان همی زد بی کیار (رودکی) تنبلی مقابل سعی کوشش: (کاهلی از بس که پیچیده است بر اعضای من میگذارد نقش پای من سسل بر زمین) (صائب)، سستی ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
سستی، تنبلی
فرهنگ فارسی معین
بیکارگی، تنبلی، تن پروری، سستی، سهل انگاری، ناتوانی
متضاد: تلاشگری، زرنگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
كسولٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
Laziness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
paresse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
Faulheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
怠惰
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
سستی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
আলস্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
ความขี้เกียจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
uvivu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
tembellik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
懒惰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
lenistwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
עצלות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
게으름
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
kemalasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
आलस्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
luiheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
preguiça
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
pereza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
лінощі
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
ленивость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
pigrizia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی