جدول جو
جدول جو

معنی کاهل - جستجوی لغت در جدول جو

کاهل
تنبل، سست
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
فرهنگ واژه فارسی سره
کاهل
تن پرور، سست، تن آسان و نیز میان دو کتف، بالای شانه و پشت گردن هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
کاهل
((هِ))
تنبل
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
فرهنگ فارسی معین
کاهل
شانه، کتف
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
فرهنگ فارسی معین
کاهل
تنبل، سست، بیکار، هنجام، کسل، جایمند، تنند، اژکهان، اژکان، اژکهن، سپوزکار، سپوزگار،
پیر، ناتوان، مفرد کواهل،
بالای شانه تا زیر گردن، میان دو کتف چهارپایان، پشت گردن
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در تازی نیامده سستی ناتوانی، پرویش تنبلی کیار مرد مزدور اندر آغازید کار پیش او دستان همی زد بی کیار (رودکی) تنبلی مقابل سعی کوشش: (کاهلی از بس که پیچیده است بر اعضای من میگذارد نقش پای من سسل بر زمین) (صائب)، سستی ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
سستی، تنبلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهلی
تصویر کاهلی
Laziness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ความขี้เกียจ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تکاهل
تصویر تکاهل
خود را کاهل نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
نادان، ناآگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کامل
تصویر کامل
آرسته، اسپور، بونده، رسا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باهل
تصویر باهل
بی کارگردنده، متردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاهل
تصویر ذاهل
فراموش کننده فراموشکار. فراموشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامل
تصویر کامل
(پسرانه)
بی عیب، بی نقص
فرهنگ نامهای ایرانی