جدول جو
جدول جو

معنی کاها - جستجوی لغت در جدول جو

کاها
مخفف کهیعص، (کاف ها یا عین صاد) که کلمه اول از نخستین آیۀ سورۀ مریم است، کهیعص ذکر رحمه ربک عبده زکریا:
خاک مشکین که ز درگاه رسول آورده ست
حرز بازوش چو الکهف و چو کاها بینند،
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طاها
تصویر طاها
(پسرانه)
نام سوره ای در قران کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاها
تصویر شاها
(دخترانه و پسرانه)
نام قلعه ای که هولاکوخان اموال و خزاین خود را آنجا گذاشته بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاهن
تصویر کاهن
روحانی مسیحی یا یهودی، روحانی اقوام باستان مانند بابلیان و مصریان، غیب گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاکا
تصویر کاکا
برادر، برادر بزرگ تر، غلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالا
تصویر کالا
متاع، مال التجاره، مال، مجموع مهره های شطرنج
فرهنگ فارسی عمید
در حال کاستن، (یادداشت مؤلف)، کاهنده، کم کننده، کوتاه کننده،
- عمرکاهان، کاهندۀ عمر، مرگ آور، کوتاه کننده زندگانی:
اژدها گرچه عمرکاهان است
هم نگهبان گنج سلطان است،
سنایی،
، در حال کاسته شدن، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاهان
تصویر کاهان
کاهنده، کم و کوتاه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاها
تصویر هاها
مرد نیک خندنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماها
تصویر ماها
دوم شخص مفرد از آمدن میا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرها
تصویر کرها
باکراه با نفرت: طوعا او کرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانا
تصویر کانا
نادان ابله احمق: (خویشتن کانا ساخته بود چیز هایی کرد که مردمان از آن بخندید (ند)،) (تاریخ سیستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
کم شدن و نقصان پذیرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تن پرور، سست، تن آسان و نیز میان دو کتف، بالای شانه و پشت گردن هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه خبر دهد از وقایع آینده و ادعای آگاهی بر اسرار و اطلاع از علم الغیب کند
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره مرکبان که یکساله است ولی دارای برخی انواع دو ساله و پایا نیز میباشد. در ساقه و برگ این گیاه شیرابه سفید رنگی جریان دارد. انواع خود روی آن در مناطق معتدله کره زمین بفراوانی میروید ولی بعلت کشت های متوالی این گیاه بمنظور استفاده از تغذیه برگها و ساقه آن نژاد های متعددی بدست آورده اند. شیرابه کاهو پس از خروج تدریجا برنگ زرد و قهوه یی در میاید. در شیرابه گیاه مزبور بمقدار کم کائوچو و مقدار بسیار کمی نیز هیوسیامین موجود است. شیرابه مستخرج از انساج کاهو پس از سفت شدن در پزشکی بنام کتو کاریم موسوم میشود که سابقا آنرا بعنوان یک خواب آور ضعیف و مسکن سرفه و کاهنده تحریکات عصبی توصیه میکردند و بعوه مصرف آن در رفع سین منی و روماتیسم نیز توصیه شده است. از تبخیر شیرابه حاصل از انساج کاهو نیز عصاره ای بنام تریداس حاصل میگردد که اثر مسکن و خواب آور دارد. کاهوی معمولی که یکی از نژاد های تربیت شده کاهو است بوسیله بذر زیاد میشود و دارای اقسام مختلف است از قبیل کاهوی پیچ کاهوی تابستانه و کاهوی زمستانه خس کاهوی معمولی. یا کاهوی پیچ. یکی از گونه های کاهو که برگها یش حول ساقه می پیچند و از انواع مرغوب کاهو میباشد. یا کاهوی خرگوش. کاهوی وحشی یا کاهوی در یایی. یگی از گونه های آلگهای سبز که از تیره ولواسه میباشد. این گیاه آبزی است و برخی گونه هایش در آب شیرین و برخی در آب دریا میزیند. وجه تسمیه این آلگ بدان جهت است که برگها یش شبی کاهو دارد و نیز و مانند کاهو در ساد یا در اغذیه پخته خورده میشود خس بحری. یا کاهوی فرنگی یکی از گونه های کاهو که شبیه کاهوی پیچ ولی دارای ساقه های کوتاه است و برگها یش سبز مایل بسفید است. شکل بوته کاهوی فرنگی شبیه کلم برگها کوچک و کروی است. توضیح} کاهوی فرنگی {در عهد ناصر الدین شاه قاجار (نیمه دوم قرن. 13 ه) وارد ایران شد و متداول گردید (الماثر و اثار) یا کاهوی وحشی. یا کاهوی معمولی. گونه خود روی کاهو خس الزیت کاهوی خود رو کاهوی خرگوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهی
تصویر کاهی
رنگی بین زرد و سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالا
تصویر کالا
اسباب خانه، اثاث، کالای خانه، مال التجاره
فرهنگ لغت هوشیار
نام حرف دهم از الفبای یونانی است و آن نماینده ستاره های قدر دهم است (در نجوم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داها
تصویر داها
غار، کوه، دره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاکا
تصویر کاکا
برادر بزرگ، بمعنی غلام هم نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاهن
تصویر کاهن
((هِ))
روحانی مصریان باستان، بابلیان و یهودیان، فال گیر، غیب گو، جمع کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالا
تصویر کالا
اسباب، متاع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کانا
تصویر کانا
نادان، ابله، بی خرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهش
تصویر کاهش
((هِ))
کاستی، نقصان، کاستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
شانه، کتف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
((هِ))
تنبل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاپا
تصویر کاپا
نام حرف دهم از الفبای یونانی است و چنین نوشته شود، X و در نجوم آن نماینده ستاره های قدر دهم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهو
تصویر کاهو
گیاهی از تیره مرکبان با برگهای سبز و درشت قابل خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهی
تصویر کاهی
((هِ))
منسوب به کاه، ساخته شده از کاه، به رنگ کاه (از مایه های رنگ زرد)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاکا
تصویر کاکا
برادر بزرگتر، غلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاهل
تصویر کاهل
تنبل، سست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاکا
تصویر کاکا
عمو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارا
تصویر کارا
آکتیو
فرهنگ واژه فارسی سره
بر ماده ی یک ساله گوسفند دو ساله ی ماده، بزی که هنوز نزاییده
فرهنگ گویش مازندرانی