محل گردآمدن گروهی با هدف خاص، انجمن، مرکز، در علم فیزیک نقطه ای در آینه یا عدسی که پرتوهای نور در آن به هم می رسند، آتشدان، آتش خانه، منقل، کوره، نام دو ماه از ماه های سریانی یا رومی، مطابق دسامبر و ژانویه، برای مثال گذشته بر تو هر آذار بهتر از کانون / نهاده با تو هر امروز وعدۀ فردا (انوری - ۱۸)
محل گردآمدن گروهی با هدف خاص، انجمن، مرکز، در علم فیزیک نقطه ای در آینه یا عدسی که پرتوهای نور در آن به هم می رسند، آتشدان، آتش خانه، منقل، کوره، نام دو ماه از ماه های سریانی یا رومی، مطابق دسامبر و ژانویه، برای مِثال گذشته بر تو هر آذار بهتر از کانون / نهاده با تو هر امروز وعدۀ فردا (انوری - ۱۸)
بمعنی آتشدان باشد مطلقاً اعم از گلخن یا منقل آتشی، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، کانون در عربی و سریانی بمعنی آتشدان است و نیز به دو ماه کانون اول و کانون دوم اطلاق شده، و در اصل کلمه سامی است، و آن از عصر اکدی بدین دو ماه اطلاق گردیده، در زبان اکدی کانونو (آتشدان) است و به هر یک از دو ماه مزبور هم گفته شده بدین اعتبار که در آن دو سرمای زمستان ظاهر گردد و مردم باضطرار در کانون آتش افروزند، (از حاشیۀ برهان چ معین) : کانون شده قبلۀ من از راست قانون شده تکیه گاه چپ هم، خاقانی، در کانون اصل نفس ابلیس در قانون علم شخص آدم، خاقانی (از آنندراج)، راست گفتی سپهر کانون گشت و اختران اندر آن میان اخگر، معزی نیشابوری (از حاشیۀ برهان چ معین)، ، به لغت سریانی نام بعضی از ماه های رومی است که کانون اول و کانون آخر باشد و آن ماه سیم و چهارم است، (برهان) (ناظم الاطباء)، رجوع به حاشیۀ برهان شود، طرز و روش و قاعده را نیز گویند، (برهان) (ناظم الاطباء)، مرد یا زن گران و کندفهم که صحبت وی را ناخوش دارند، (ناظم الاطباء)، کسی را گویند که مردم او را گرامی دارند و سخنش را قبول کنند، (برهان) (از ناظم الاطباء)، نشستنگاه باز در کریزخانه، (از آنندراج)
بمعنی آتشدان باشد مطلقاً اعم از گلخن یا منقل آتشی، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، کانون در عربی و سریانی بمعنی آتشدان است و نیز به دو ماه کانون اول و کانون دوم اطلاق شده، و در اصل کلمه سامی است، و آن از عصر اکدی بدین دو ماه اطلاق گردیده، در زبان اکدی کانونو (آتشدان) است و به هر یک از دو ماه مزبور هم گفته شده بدین اعتبار که در آن دو سرمای زمستان ظاهر گردد و مردم باضطرار در کانون آتش افروزند، (از حاشیۀ برهان چ معین) : کانون شده قبلۀ من از راست قانون شده تکیه گاه چپ هم، خاقانی، در کانون اصل نفس ابلیس در قانون علم شخص آدم، خاقانی (از آنندراج)، راست گفتی سپهر کانون گشت و اختران اندر آن میان اخگر، معزی نیشابوری (از حاشیۀ برهان چ معین)، ، به لغت سریانی نام بعضی از ماه های رومی است که کانون اول و کانون آخر باشد و آن ماه سیم و چهارم است، (برهان) (ناظم الاطباء)، رجوع به حاشیۀ برهان شود، طرز و روش و قاعده را نیز گویند، (برهان) (ناظم الاطباء)، مرد یا زن گران و کندفهم که صحبت وی را ناخوش دارند، (ناظم الاطباء)، کسی را گویند که مردم او را گرامی دارند و سخنش را قبول کنند، (برهان) (از ناظم الاطباء)، نشستنگاه باز در کریزخانه، (از آنندراج)