جدول جو
جدول جو

معنی کانم - جستجوی لغت در جدول جو

کانم
(اِ)
از بلاد بربر در اقصای مغرب از نواحی سودان، گروهی از سودانیان. (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع). گروهی از سودانیان و از سیاهان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خانم
تصویر خانم
(دخترانه)
خانم، زن بزرگ زاده، زن شریف، خاتون، کلمه خطاب به زنان و دختران، به صورت پسوند و پیشوند همراه بابعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند ماه خانم، خانم گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاظم
تصویر کاظم
(پسرانه)
فروبرنده خشم، بردبار، حلیم، لقب امام هفتم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاظم
تصویر کاظم
فروخورندۀ خشم، بردبار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاشم
تصویر کاشم
گیاهی کوهی شبیه انجدان، با برگ های بریده و گل های زرد که تخم و ریشۀ آن مصرف دارویی دارد، زیرۀ کوهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنام
تصویر کنام
جایگاه حیوانات چرنده و درنده، شبگاه دد و دام، برای مثال چو یک پاس بگذشت درنده شیر / به سوی کنام خود آمد دلیر (فردوسی - ۲/۲۲)، چراگاه، آشیانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کانی
تصویر کانی
مربوط به کان، معدنی، استخراج شده از معدن، در علم زمین شناسی مادۀ طبیعی با ترکیبات شیمیایی و خواص فیزیکی معیّن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کالم
تصویر کالم
بیوه، زن شوهرمرده، غیر دوشیزه
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
الکانمی نام شاعری است از سیاهان. (از معجم البلدان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
منسوب به کانم. رجوع به کانم شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کانا
تصویر کانا
نادان ابله احمق: (خویشتن کانا ساخته بود چیز هایی کرد که مردمان از آن بخندید (ند)،) (تاریخ سیستان)
فرهنگ لغت هوشیار
(کشتی رانی) چوبی است که بر سر سکان گذارند و بوسیله آن سکان را حرکت دهند (سواحل خلیج فارس) (اصطحات کشتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامن
تصویر کامن
پنهان، پوشیده شونده
فرهنگ لغت هوشیار
کالمه پارسی است زنی را گویند که شوهرش مرده و پیر بمانده عروس مدح تو بکر آمد از سراچه فکرم نه هم چو زان دگر شاعران عجوزه و کالم (ابن یمین) فرانسوی آرام آسوده فرو نشسته: چون درد یا خشم آسایش خاموشی فرو نشستگی زنی که شوهرش مرده یا طق گرفته باشد بیوه: (پای تو از میانه رفت و زنت ماند کالم که نیز نکند شوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هانم
تصویر هانم
ترکی تازی گشته از خانم بانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانب
تصویر کانب
سیر رو در روی گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاند
تصویر کاند
قند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کانع
تصویر کانع
خرد نمای: کسی که خود را کوچک و خرد بنمایاند، بندی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کاشم به زبان دیلمی زیره موهی را گویند نوعی انگدان که معطر است و در مناطق کوهستانی اروپای مرکزی میروید. گیاهی است دایمی که بارتفاع 2 متر هم میرسد و شاخ و برگش کم و برگهایش سبز بریده بریده میباشد. گلهایش زرد مایل بسبز و میوه اش تخم مرغی است. ریشه اش خاکستری رنگ و نرم و خوشبو و تلخ مزه است و چون اندامهای این گیاه طعم ادویه یی دارند برای چاشنی اغذیه بکار میروند و در طب نیز برای زیاد کردن ادرار مصرف میشوند انجدان رومی انگدان رومی انگژد رومی لیفسطیقون. یا کاشن رومی. گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگهایش دارای بریدگیهای زیاد و رنگ گلهایش سفید یا قرمز است. این گیاه در اماکن خشک اروپای جنوبی میروید. ریشه اش در طب قدیم بعنوان دوای صرع تجویز میشده است حرای رومی سیسالیوس ساسالیوس سسالی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به} کان {معدنی. توضیح موادی را گویند که در طبیعت از معدن استخراج میشوند و بصورت ترکیبات مختلف هستند و معمو عنصر و ماده مفید آنها را پس از تصفیه از ترکیب معدنی خارج میکنند ترکیبی که در طبیعت وجود دارد و بهمان صورت از معدن استخراج شود، سنگهای فلزی معدنی که در معدن با نا خالصیهای دیگر مخلوط هستند و باید جهت استخراج فلز تصفیه شوند کلوخه سنگ معدنی. یا کانیها. ترکیبات مختلفی که در طبیعت وجود دارند و تشکیل ذخایر معدنی را میدهند معدنیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاظم
تصویر کاظم
ساکت، خاموش، بردبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاآم
تصویر کاآم
مراد، مقصد، آرزو، قصد، آهنگ، شهوت
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی روشن، روشنگر، رده بندیک، شسته و رفته پوشنده، پوشیده نهفته پنهان کننده پوشنده، سرپوش رازدار، نهفته مستور: سرکاتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غانم
تصویر غانم
پروه گیر (پروه غنیمت) غنیمت گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانم
تصویر خانم
بانو، خاتون، بی بی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانم
تصویر خانم
زن بزرگ زاده، عنوانی که برای احترام، پیش یا پس از نام زنان گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غانم
تصویر غانم
((نِ))
غنیمت گیرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کاتم
تصویر کاتم
((تِ))
پنهان کننده، پوشنده، سرپوش، رازدار، نهفته، مستور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کانی
تصویر کانی
معدنی، موادی را گویند که در طبیعت از معدن استخراج می شوند و به صورت ترکیبات مختلف هستند و معمولاً عنصر و ماده مفید آنها را پس از تصفیه از ترکیب معدنی خارج می کنند، ترکیبی که در طبیعت وجود دارد و به همان صورت از معدن ا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کانا
تصویر کانا
نادان، ابله، بی خرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کامن
تصویر کامن
((مِ))
پنهان شونده، پوشیده شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کالم
تصویر کالم
((لُ))
بیوه، زن بیوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کنام
تصویر کنام
آشیانه وحوش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کانی
تصویر کانی
ماده معدنی، معدنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خانم
تصویر خانم
بانو، دوشیزه
فرهنگ واژه فارسی سره