معنی کاتم - فرهنگ فارسی معین
معنی کاتم
- کاتم((تِ))
- پنهان کننده، پوشنده، سرپوش، رازدار، نهفته، مستور
تصویر کاتم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کاتم
کاتم
- کاتم
- فرانسوی روشن، روشنگر، رده بندیک، شسته و رفته پوشنده، پوشیده نهفته پنهان کننده پوشنده، سرپوش رازدار، نهفته مستور: سرکاتم
فرهنگ لغت هوشیار
کاتم
- کاتم
- نعت فاعلی از کتم. درزدوز. (منتهی الارب) (آنندراج) ، پنهان کننده. (مهذب الاسماء). پوشنده. رجوع به پوشنده شود. آدم محرم. سرپوش، نهفته. سرٌ کاتم ٌ، راز نهان داشته. (منتهی الارب) (آنندراج) ، قوس ٌ کاتم ٌ، بمعنی قوس کتیم است. (منتهی الارب). کمان از چوب ناشکافته یا کمان سوفارناکرده. (آنندراج). کاتمه، مثله. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا