جدول جو
جدول جو

معنی کاملانه - جستجوی لغت در جدول جو

کاملانه
(مِ نَ / نِ)
بطور کمال و فضل. فاضلانه و عالمانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
آنچه به وسیلۀ مردم عادی استفاده می شود، غیرعلمی، عوامانه مانند عوام، به روش مردم عادی، برای مثال عامیانه چه ملامت می کنی / بخل بر خوان خداوند غنی (مولوی - ۷۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادلانه
تصویر عادلانه
از روی عدالت و دادگری مانند عادلان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کافرانه
تصویر کافرانه
از روی کفر و بی دینی مانند کافران مثلاً چهرۀ کافرانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاولانه
تصویر زاولانه
بندی آهنی که بر گردن یا دست و پای زندانیان می بستند، برای مثال چون خانۀ بیگانه ش آشنا شد / خو کرد در این بند و زاولانه (ناصرخسرو - ۲۲۹)، حلقه و زنجیری که به پای اسب و استر می بستند، بخو، گیسوی پیچیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاضلانه
تصویر فاضلانه
همراه با فضل، به روش فاضلان مانند فاضلان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غافلانه
تصویر غافلانه
همراه با غفلت و بی خبری، از روی بی خبری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاقلانه
تصویر عاقلانه
خردمندانه، همچون عاقلان مانند عاقلان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاهلانه
تصویر جاهلانه
مانند جاهلان، از روی جهالت، به نادانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظالمانه
تصویر ظالمانه
ستمگرانه، بیدادگرانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شامیانه
تصویر شامیانه
سایه بان، چتر، سراپرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامرانی
تصویر کامرانی
خوش گذرانی، خوشبختی، کامیابی
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ نَ / نِ)
همچون کاهلان. همانند تن پروران و تن آسانان. کاهل وار. سست:
پاس پیوسته دار بر در حق
کاهلانه بجه بگیر مباش.
سنائی
لغت نامه دهخدا
تصویری از شامیانه
تصویر شامیانه
سراپرده خیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهلانه
تصویر جاهلانه
بنادانی، از روی جهالت
فرهنگ لغت هوشیار
پیک خانه پستخانه چار پار خانه: ایجادپست - اصل این عنوان دردولت قاجار از روی تخمه قدیم یا مخانه و چاپار... همی بود)
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی آرام آسوده فرو نشسته: چون درد یا خشم آسایش خاموشی فرو نشستگی فرانسوی آرام ده زبانزد پزشکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامرانی
تصویر کامرانی
رسیدن بامیال و آرزو های خودکامیابی: (... در عنفوان جوانی و ریعان کامرانی که مجال و ساوس شیطانی فسیح تر باشد)، نیکبختی، خوشبختی، سعادت، عیاشی، خوشگذر انی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کافرانه
تصویر کافرانه
مانند کافران ملحدانه
فرهنگ لغت هوشیار
آنجائی که عده بسیاری کارگر بیک نوع کار اشتغال ورزند با چرخی و دستگاهی یا بی آن
فرهنگ لغت هوشیار
فرجادانه هنر ورانه بروش فاضلان: این مقاله را فاضلانه فاضلانه نوشته است، هر چه در آن نشانه فضل و دانش باشد مقاله فاضلانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غافلانه
تصویر غافلانه
سوتکیک فرناسانه کاری مانند غافلان انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالمانه
تصویر عالمانه
عاقلانه، خردمندانه، دانشمندانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
منسوب به عوام و مردم بیسواد و فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
دانا یانه هشیارانه بخردانه همچون عاقلان خردمندانه: دیوانه ... آغاز سخن عاقلانه کرد چنان که مردم را گمان افتاد که وی بهتر گشت از دیوانگی. خردمندانه، زیرکانه، عاقل وار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاجلانه
تصویر عاجلانه
شتابان بشتاب به طور تعجیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظالمانه
تصویر ظالمانه
ستمگرانه، بیداد گرانه
فرهنگ لغت هوشیار
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو. بندهای آهنین که در پای بندیان و مردم گریز پای نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامخانه
تصویر جامخانه
آئینه خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامخانه
تصویر جامخانه
آیینه خانه، اطاقی که به دیوارهای آن آیینه نصب کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاولانه
تصویر زاولانه
((ز و نَ))
بندی آهنی که با آن دست و پای گناهکاران یا چهارپایان را می بستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
((نِ))
مانند عوام و مردم بی سواد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظالمانه
تصویر ظالمانه
ستمگرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عامیانه
تصویر عامیانه
تودگانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عادلانه
تصویر عادلانه
دادگرانه
فرهنگ واژه فارسی سره