جدول جو
جدول جو

معنی کالیاری - جستجوی لغت در جدول جو

کالیاری
یا کالاریس، بندر مرکزایالت ساردنی در ایتالیا که 138000 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارداری
تصویر کارداری
شغل و عمل کاردار، دارای کار بودن
حکومت، والی گری، ادارۀ امور، گرداندن کارها، برای مثال به خدایی که کرد گردون را / کلبۀ قدرت الهی خویش ی که ندیدم ز کارداری عشق / هیچ سودی مگر تباهی خویش (خاقانی - ۸۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاویانی
تصویر کاویانی
مربوط به کاوه، شخصیت اساطیری شاهنامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامکاری
تصویر کامکاری
کامرانی، نیک بختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارزاری
تصویر کارزاری
جنگی، جنگ جو، برای مثال به جایی که پرخاش جوید پلنگ / سگ کارزاری نیاید به جنگ (فردوسی - ۲/۳۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامیابی
تصویر کامیابی
کامروایی، برخورداری از مراد و مقصود، نیک بختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دامیاری
تصویر دامیاری
گرفتن و صید کردن جانوران با دام، شغل و عمل دامیار، برای مثال گفتا که به رسم دامیاری / مهمان توام بدانچه داری (نظامی۳ - ۴۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
شهری است صنعتی و تجارتی در کانادا و دارای صد هزار تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
نعلین و پاپوش، تف و آبدهن، مازو، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دامیاری
تصویر دامیاری
شغل و عمل دامیار صید جانوران با دام
فرهنگ لغت هوشیار
وظیفه یکساله سالانه، مدید دیرین طولانی: بحق صحبت ما سالیانی بحق دوستی و مهربانی. (ویس و رامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامیابی
تصویر کامیابی
نیکبختی، اقبال، ظفر، پیروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامکاری
تصویر کامکاری
کامروا یی کامرا نی، توفیق موفقیت: (همه مهتران را بدان جا نگاشت نگر تا چنین کامکاری که داشت ک) (دقیقی. گشتاسب نامه برگزیده شعر م. معین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کالیجار
تصویر کالیجار
کار زار جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
گاوبانی چوپانی گاو: جنود ظفر نمود الله وردی خان و غلامان را از قضای ربانی صبحی بر سمت آن قلعه عبور افتاده و از شخصی که گاویاری مینموده خبر گرفتند
فرهنگ لغت هوشیار
غرشمالی ارقگی: هان پدر سوخته بیحیا با کولیگری و نانجیب بازی هنوز هیچ نشده میخواهی بسیم آخر بزنی ک یا کولیگری راه انداختن، داد و فریاد بیهوده کردن غرشمالی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامیابی
تصویر کامیابی
موفقیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کاشیکاری
تصویر کاشیکاری
Tessellation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مالیاتی
تصویر مالیاتی
Fiscal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مالیاتی
تصویر مالیاتی
fiscal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کاشیکاری
تصویر کاشیکاری
tessellation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مالیاتی
تصویر مالیاتی
фіскальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مالیاتی
تصویر مالیاتی
fiscal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کاشیکاری
تصویر کاشیکاری
teselación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مالیاتی
تصویر مالیاتی
fiskalisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مالیاتی
تصویر مالیاتی
fiscaal
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کاشیکاری
تصویر کاشیکاری
мозаїка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کاشیکاری
تصویر کاشیکاری
mosaico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مالیاتی
تصویر مالیاتی
фискальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کاشیکاری
تصویر کاشیکاری
мозаика
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مالیاتی
تصویر مالیاتی
fiskalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاشیکاری
تصویر کاشیکاری
mozaika
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کاشیکاری
تصویر کاشیکاری
Kachelung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مالیاتی
تصویر مالیاتی
fiscal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کاشیکاری
تصویر کاشیکاری
tassellazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی