غیبگوی یونانی که با آگاممنون در محاصرۀ شهر تروا همراه بود، وی دستور قربانی کردن ایفیژنی دختر آگاممنون را برای جلب حمایت خدایان صادر کرد، و بتوصیۀ او اسب چوبی معروف را ساختند، چون مپسوس در هنر غیبگویی جای او را گرفت خودکشی کرد
غیبگوی یونانی که با آگاممنون در محاصرۀ شهر تروا همراه بود، وی دستور قربانی کردن ایفیژنی دختر آگاممنون را برای جلب حمایت خدایان صادر کرد، و بتوصیۀ او اسب چوبی معروف را ساختند، چون مپسوس در هنر غیبگویی جای او را گرفت خودکشی کرد
نام دریاچه ای در ترکستان روس و سیبریه، و رجوع به بالخاش و جهانگشای جوینی ج 1 ص 431 شود، گلوله یا محفظۀ کروی شکل از نایلن که بچه ها برای بازی از آن استفاده کنند، بادکنک، قرع، انبیق لوله هایی است از شیشه که دنبالۀ آنها را بشکل گلولۀ کوچک و محفظه ای می سازند و در آزمایشگاهها برای ترکیب و یا تجزیۀ اشیاءو مواد از آنها استفاده میشود، معمولاً مواد مربوط به آن را در این محفظه ها می ریزند و اعمال فیزیکی و شیمیایی را از قبیل حرارت دادن و امثال آن بر روی موادانجام میدهند تا آزمایش های لازم انجام میشود، این دستگاه را از شیشه های نشکن میسازند و در موارد لازم خم میگردد و یا مدخل آن در اثر حرارت گرم و بسته میشود، و رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 83 شود، کیسه و یا محفظۀ کروی مانندی محتوی هوای گرم یا گاز (بخار) از هوا سبکتر که بجهت سبکی وزن میتواند برفضا رود و به طبقات هوا تکیه کند، محفظه ای که بهوا فرستاده شود و گاه میتوان با آن به هوا صعود کرد و از دو قسمت تشکیل یافته است: یکی محفظۀ آن ناتراوا (نفوذ ناپذیر) است و از گازی که سبکتر از هوا باشد پرمیشود (معمولاً باهیدروژن) و چون آنرا رهاکنند بعلت سبکی بهوا خواهد رفت، قسمت دوم آن عبارت از طنابهایی است که به محفظه متصل شده است و در قسمت پائین به دستگاهی متصل میشود که حیوانات یا انسان را در آن می نهند و بهوا می فرستند، البته چون قشر هوا رفته رفته رقیق تر میگردد سرانجام بالن بجایی میرسد که فشار گاز داخل آن و فشار هوا تعادل مییابند و بالن متوقف میشود، در نشیمن این دستگاه، کیسه های شنی قرار دارد که چون بخواهند بالن به هوا بیشتر صعود کند، آن کیسه ها رارها میکنند، و چون بخواهند نزول کنند، دریچه ای راکه در بالای محفظه واقع است بوسیلۀ طنابی باز میکنند ومقداری از گاز خارج میشود، و وزن بالن بر هوا می چربد و موجب پایین آمدن آن میشود، و اما شرح مختصر پیداشدن بالن، در 1783 میلادی منت گلفیه فرانسوی و برادرش اتین متوجه شدند که کیسه های کاغذی بر فراز آتش ببالاحرکت میکنند و این پایۀ ایجاد بالن با هوای گرم گردید، زیرا هوای گرم سبک تر از هوای سرد است و بهمین جهت میل صعود دارد، بالنهای او مسافتی در حدود یک میل تا یک میل و یک چهارم میل طی میکرد و بعد سقوط میکرد، خبر این بالنها بنقاط دوردست رسید و مردم پاریس آنرا شنیدند و از منت گلفیه تقاضا کردند که برای دیدن این شهر و آزمایش مجدد بالن خود به آنجا برود، او از مردم مهلت خواست که بالنی بسازد اما پاریسیان منتظر نماندند و از شخصی بنام شارل (چارلز) که در علوم تبحر داشت تقاضای ساختن بالن کردند، شارل اطلاعات جامعی در خصوص بالن نداشت و مردم نیز علت صعود بالن را نمیدانستند و میگفتند که بالن منت گلفیه محتوی بخارات الکتریکی است ! و شارل درباره بخارات الکتریکی چیزی نمیدانست اما میدانست که بالن سبکتر از هوا باید باشد، در 1766 میلادی یک عالم انگلیسی بنام کاوندیش گاز ئیدرژن را یافت که از هوا در وزن سبکتر است و شارل گمان برد که دخان الکتریکی همین گاز باشد که منت گلفیه در بالن خود بکار برده است او بالن خود را با گاز ئیدروژن پرکرد، در اوت 1783م، متجاوز از دویست و پنجاه هزارتن از مردم پاریس شاهد بفضا رفتن بالن گاز ئیدروژن بودند، بالن حدود پنج میل در فضا حرکت کرد و بعد سقوط نمود و چون مردم روستا از آن چیزی نمیدانستند آنرا درهم شکستند، تا اینجا دو نوع بالن با هوای گرم و بالن با گاز ئیدروژن پیدا شد اولین مسافران هوائی این بالنها حیوانات بودند که بفضا رفتند و بسلامت با بالن بزمین نشستند و رنجی بدانها نرسید، تا اینکه نوبت به اولین انسان مسافر فضا رسید، لوئی شانزدهم مقرر داشت که اولین مسافر دوتن از زندانیان محکوم به اعدام باشند، اما مردی ازدرباریان بنام پیلاتردوروزیه معتقد بود که این مسافرت افتخار بزرگی خواهد بودو نباید آنرا به دو نفر زندانی داد، لذا از شاه تقاضا کرد که این افتخار به او داده شود و شاه نیز سرانجام موافقت کرد، در 21 نوامبر 1783 میلادی روزیه و یکی از دوستانش با یک بالن هوای گرم منت گلفیه در حدود پنج میل سیرکردند و بسلامت بر زمین نشستند، این اولین قدم مسافرت هوائی بود، بعدها سفر هوائی بیشتر معمول شد و مردی حدود هزارمیل از فرانسه به روسیه در بالن رفت، اما در بالن اختیار به دست مسافر نبود بلکه باد آنرا بهر سو که میخواست میبرد و مسافر نمیدانست که بکدام سوی میرود، گاه خلاف مقصد حرکت میکرد، بعدها در بالن ماشینهایی نصب کردند که جهت سیر را کنترل میکرداز آن جمله هنری گیفار ماشینی در بالن نصب کرد که ساعتی شش میل آنرا بسمت جلو میبرد و این مقدمۀ ساختن سفینه های فضایی شد که بجای کروی بودن بیضوی و طولانی بود اما مسافرت در آنها با سلامت کامل همراه نبود و گاز ئیدرژن خاصه وقتی که نفت یا بنزین در ماشین بالن میسوخت به آسانی موجب احتراق میگشت بدین سان کشتی های هوایی بسیار آتش می گرفت و سرنشینهایش میسوختند، کم کم بالن جای خود را به هواپیما داد و در این راه مساعی زپلین آلمانی و برادران رایت قابل توجه است، برای اطلاع بیشتر رجوع به تاریخ قرن نوزدهم و معاصر تألیف آلبرماله ص 236 شود
نام دریاچه ای در ترکستان روس و سیبریه، و رجوع به بالخاش و جهانگشای جوینی ج 1 ص 431 شود، گلوله یا محفظۀ کروی شکل از نایلن که بچه ها برای بازی از آن استفاده کنند، بادکنک، قرع، انبیق لوله هایی است از شیشه که دنبالۀ آنها را بشکل گلولۀ کوچک و محفظه ای می سازند و در آزمایشگاهها برای ترکیب و یا تجزیۀ اشیاءو مواد از آنها استفاده میشود، معمولاً مواد مربوط به آن را در این محفظه ها می ریزند و اعمال فیزیکی و شیمیایی را از قبیل حرارت دادن و امثال آن بر روی موادانجام میدهند تا آزمایش های لازم انجام میشود، این دستگاه را از شیشه های نشکن میسازند و در موارد لازم خم میگردد و یا مدخل آن در اثر حرارت گرم و بسته میشود، و رجوع به روش تهیۀ مواد آلی ص 83 شود، کیسه و یا محفظۀ کروی مانندی محتوی هوای گرم یا گاز (بخار) از هوا سبکتر که بجهت سبکی وزن میتواند برفضا رود و به طبقات هوا تکیه کند، محفظه ای که بهوا فرستاده شود و گاه میتوان با آن به هوا صعود کرد و از دو قسمت تشکیل یافته است: یکی محفظۀ آن ناتراوا (نفوذ ناپذیر) است و از گازی که سبکتر از هوا باشد پرمیشود (معمولاً باهیدروژن) و چون آنرا رهاکنند بعلت سبکی بهوا خواهد رفت، قسمت دوم آن عبارت از طنابهایی است که به محفظه متصل شده است و در قسمت پائین به دستگاهی متصل میشود که حیوانات یا انسان را در آن می نهند و بهوا می فرستند، البته چون قشر هوا رفته رفته رقیق تر میگردد سرانجام بالن بجایی میرسد که فشار گاز داخل آن و فشار هوا تعادل مییابند و بالن متوقف میشود، در نشیمن این دستگاه، کیسه های شنی قرار دارد که چون بخواهند بالن به هوا بیشتر صعود کند، آن کیسه ها رارها میکنند، و چون بخواهند نزول کنند، دریچه ای راکه در بالای محفظه واقع است بوسیلۀ طنابی باز میکنند ومقداری از گاز خارج میشود، و وزن بالن بر هوا می چربد و موجب پایین آمدن آن میشود، و اما شرح مختصر پیداشدن بالن، در 1783 میلادی منت گلفیه فرانسوی و برادرش اتین متوجه شدند که کیسه های کاغذی بر فراز آتش ببالاحرکت میکنند و این پایۀ ایجاد بالن با هوای گرم گردید، زیرا هوای گرم سبک تر از هوای سرد است و بهمین جهت میل صعود دارد، بالنهای او مسافتی در حدود یک میل تا یک میل و یک چهارم میل طی میکرد و بعد سقوط میکرد، خبر این بالنها بنقاط دوردست رسید و مردم پاریس آنرا شنیدند و از منت گلفیه تقاضا کردند که برای دیدن این شهر و آزمایش مجدد بالن خود به آنجا برود، او از مردم مهلت خواست که بالنی بسازد اما پاریسیان منتظر نماندند و از شخصی بنام شارل (چارلز) که در علوم تبحر داشت تقاضای ساختن بالن کردند، شارل اطلاعات جامعی در خصوص بالن نداشت و مردم نیز علت صعود بالن را نمیدانستند و میگفتند که بالن منت گلفیه محتوی بخارات الکتریکی است ! و شارل درباره بخارات الکتریکی چیزی نمیدانست اما میدانست که بالن سبکتر از هوا باید باشد، در 1766 میلادی یک عالم انگلیسی بنام کاوندیش گاز ئیدرژن را یافت که از هوا در وزن سبکتر است و شارل گمان برد که دخان الکتریکی همین گاز باشد که منت گلفیه در بالن خود بکار برده است او بالن خود را با گاز ئیدروژن پرکرد، در اوت 1783م، متجاوز از دویست و پنجاه هزارتن از مردم پاریس شاهد بفضا رفتن بالن گاز ئیدروژن بودند، بالن حدود پنج میل در فضا حرکت کرد و بعد سقوط نمود و چون مردم روستا از آن چیزی نمیدانستند آنرا درهم شکستند، تا اینجا دو نوع بالن با هوای گرم و بالن با گاز ئیدروژن پیدا شد اولین مسافران هوائی این بالنها حیوانات بودند که بفضا رفتند و بسلامت با بالن بزمین نشستند و رنجی بدانها نرسید، تا اینکه نوبت به اولین انسان مسافر فضا رسید، لوئی شانزدهم مقرر داشت که اولین مسافر دوتن از زندانیان محکوم به اعدام باشند، اما مردی ازدرباریان بنام پیلاتردوروزیه معتقد بود که این مسافرت افتخار بزرگی خواهد بودو نباید آنرا به دو نفر زندانی داد، لذا از شاه تقاضا کرد که این افتخار به او داده شود و شاه نیز سرانجام موافقت کرد، در 21 نوامبر 1783 میلادی روزیه و یکی از دوستانش با یک بالن هوای گرم منت گلفیه در حدود پنج میل سیرکردند و بسلامت بر زمین نشستند، این اولین قدم مسافرت هوائی بود، بعدها سفر هوائی بیشتر معمول شد و مردی حدود هزارمیل از فرانسه به روسیه در بالن رفت، اما در بالن اختیار به دست مسافر نبود بلکه باد آنرا بهر سو که میخواست میبرد و مسافر نمیدانست که بکدام سوی میرود، گاه خلاف مقصد حرکت میکرد، بعدها در بالن ماشینهایی نصب کردند که جهت سیر را کنترل میکرداز آن جمله هنری گیفار ماشینی در بالن نصب کرد که ساعتی شش میل آنرا بسمت جلو میبرد و این مقدمۀ ساختن سفینه های فضایی شد که بجای کروی بودن بیضوی و طولانی بود اما مسافرت در آنها با سلامت کامل همراه نبود و گاز ئیدرژن خاصه وقتی که نفت یا بنزین در ماشین بالن میسوخت به آسانی موجب احتراق میگشت بدین سان کشتی های هوایی بسیار آتش می گرفت و سرنشینهایش میسوختند، کم کم بالن جای خود را به هواپیما داد و در این راه مساعی زپلین آلمانی و برادران رایت قابل توجه است، برای اطلاع بیشتر رجوع به تاریخ قرن نوزدهم و معاصر تألیف آلبرماله ص 236 شود
از کلمه روسی است، کشتی های خرد ساحلی که با محرکۀ بخار رود، و بعضی اسب پالانی بارکش را گفته اند، (برهان) (دمزن) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، اسب قوی بارکش، (ناظم الاطباء: بارکی)، اسب قوی و نیکو، (ناظم الاطباء)، اسب قوی، (دمزن)، و بعضی گویند نوعی از اسب باشد، (برهان) (دمزن)، و در این شعر ظاهراً رسم و عادت و طریقه است: ای آنکه تویی چارۀ بیچارگیم از تو صله خواستن بود بارگیم گیرم ندهی جامگی و بارگیم آخر بدهی سیم غلا بارگیم، سوزنی، ، قدرت و توانایی، (برهان) (آنندراج) (دمزن) (ناظم الاطباء)، روسپیی و قحبگی، (دمزن)، زن سیه روزگار، (دمزن)، روسپی و قحبه، (دمزن) (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، همگی و جمعاً، و یکبارگی، یک مرتبه و ناگاه، (ناظم الاطباء: بارکی)
از کلمه روسی است، کشتی های خرد ساحلی که با محرکۀ بخار رود، و بعضی اسب پالانی بارکش را گفته اند، (برهان) (دِمزن) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، اسب قوی بارکش، (ناظم الاطباء: بارکی)، اسب قوی و نیکو، (ناظم الاطباء)، اسب قوی، (دِمزن)، و بعضی گویند نوعی از اسب باشد، (برهان) (دِمزن)، و در این شعر ظاهراً رسم و عادت و طریقه است: ای آنکه تویی چارۀ بیچارگیم از تو صله خواستن بود بارگیم گیرم ندهی جامگی و بارگیم آخر بدهی سیم غلا بارگیم، سوزنی، ، قدرت و توانایی، (برهان) (آنندراج) (دِمزن) (ناظم الاطباء)، روسپیی و قحبگی، (دِمزن)، زن سیه روزگار، (دِمزن)، روسپی و قحبه، (دِمزن) (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، همگی و جمعاً، و یکبارگی، یک مرتبه و ناگاه، (ناظم الاطباء: بارکی)
صاحب انجمن آرا و به تبعیت او مؤلف آنندراج، طالقان را معرب این کلمه دانسته اند: ’تالکان و تلکان، نام دو ولایت است یکی در خراسان و دیگری در حوالی شهر قزوین که نخست تلک، که سنگی است سفید و براق و معرب آن طلق، در آنجایافته شد، بنابراین، این نام یافت و طالقان معرب آن است کذا فی القاموس’. (آنندراج) (انجمن آرا). این قول مورد تأمل است. رجوع به ’تالک’ و ’طالقان’ شود
صاحب انجمن آرا و به تبعیت او مؤلف آنندراج، طالقان را معرب این کلمه دانسته اند: ’تالکان و تلکان، نام دو ولایت است یکی در خراسان و دیگری در حوالی شهر قزوین که نخست تلک، که سنگی است سفید و براق و معرب آن طلق، در آنجایافته شد، بنابراین، این نام یافت و طالقان معرب آن است کذا فی القاموس’. (آنندراج) (انجمن آرا). این قول مورد تأمل است. رجوع به ’تالک’ و ’طالقان’ شود
تلفظ ترکی کالسیس است و آن بندر یونانی است واقع در جزیره نگرپون واقع بر اوریپ، جمعیت آن 13300 تن، نام خالکیس بر آنها از این جهت اطلاق شده است که اهالی آن جزیره اولین بار مفرغ برای ساختن اسلحه بکار برده اند، خالکیس در سابق کلنیهایی به تراس، مقدونیه، سیسیل و ایتالیا میفرستاد
تلفظ ترکی کالسیس است و آن بندر یونانی است واقع در جزیره نگرپون واقع بر اوریپ، جمعیت آن 13300 تن، نام خالکیس بر آنها از این جهت اطلاق شده است که اهالی آن جزیره اولین بار مفرغ برای ساختن اسلحه بکار برده اند، خالکیس در سابق کلنیهایی به تراس، مقدونیه، سیسیل و ایتالیا میفرستاد
شبه جزیره بالکان، یکی از سه شبه جزیره معروف جنوب اروپا و شرقی ترین آن است که به کوهستان کارپات در مرکز اروپا منتهی میشود. دریاهای آدریاتیک و یونین در غرب، دریای مدیترانه در جنوب و دریای آرشیپل و مرمره و دریای سیاه در شرق آنرا احاطه کرده اند. (ظاهراً این نام از کلمه بالکان (بلخان ترکی به معنی کوه گرفته شده است). این شبه جزیره سرزمینی کوهستانی است، کشورهای سمت شمالی آن اتریش و مجارستان است و از طرف شمال شرقی به روسیه محدود میشود، این شبه جزیره بین 36/30 درجه و 47/30 درجۀ عرض شمالی و 15/20 درجه و 29/40 درجۀ طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است و در حدود پانصدهزار کیلومترمربع وسعت دارد. جلگه های معروف سالونیک و تسالی در این شبه جزیره قرار گرفته است. بزرگترین رودی که از شبه جزیره بالکان میگذرد دانوب است. آب و هوای قسمت شمالی این شبه جزیره متغیر و در تابستان بسیار گرم و در زمستان بسیار سرد است، اغلب کوهستانهای آن از برف پوشیده میشود، اما سواحل جنوبی و غربی دارای هوای معتدل و تا حدی مدیترانه ای است. محصول عمده دشتهای رومانی و بلغارستان و سالونیک غلات و حبوبات است، و در سواحل جنوبی مرکبات و لیمو و زیتون و بادام و انجیر به دست می آید. جنگلها و مراتع آن برای پرورش حیوانات و گوسفند و خصوصاً اسب بسیار مساعد است. ساکنان این شبه جزیره مرکب از بلغاری و ترک و رومانی و صربی و یونانی و اسپانیایی و ارمنی و عده ای از کولی ها میباشند و از نظر مذهب بیشتر ارتودوکس و کاتولیک و پروتستان و یهودی و ارمنی و مسلمان هستند. سابقاً رومانی و صربستان و یونان معروفترین کشورهای این شبه جزیره بودند، قسمت شرقی و شمال شرقی آن متعلق به دولت ترکیه است و شهر معروف استانبول در آن قرار دارد و در حال حاضر، این شبه جزیره، یونان و آلبانی و یوگسلاوی و بلغار و ترکیۀاروپا را تشکیل میدهد. ناحیه اپیر و ایلبری امروز به بسنی و قره طاغ معروف است، میسیه نیز به یوگسلاوی و بلغارستان تبدیل شده و رومانی نیز نام قسمتی از آن است. قسمت شمال غربی آن ترانسیلوانیا و مجارستان است. تراکیه و مقدونیه و تسالی امروز جزء یونان است. گویا نخستین قومی که در این نواحی سکونت یافتند پلاسک ها بوده اند و سپس اسکیت ها در آنجا سکونت کرده اند پس از آن اقوام هلن در سرزمین یونان مستقر شدند و با ساکنان محلی درآمیختند. در قرون وسطی، هون ها به این سرزمین روی آوردند و بر اکثر نقاط آن تسلط یافتند. مدتها قسمت عمده این سرزمین در تسلط دولت عثمانی بود، در زمان سلطان اورخان غازی، عثمانیان (بسال 759 هجری قمری) به بالکان پانهادند و در عرض 30 سال این سرزمین به تسخیر آنان درآمد و ایلدرم بایزید بر قسمت عمده آن خاک تسلط یافت. در 857 هجری قمری سلطان محمد ثانی استانبول را فتح کرد و امپراطوری روم را در این سرزمین از میان برد. در زمان سلطان سلیمان قانونی ترانسیلوانیا و مجارستان بتصرف عثمانی درآمد و تا وینه پیشرفت کردند و قریب پانصد سال این استیلا ادامه داشت. در 1245 هجری قمری صربستان مستقل شد و سال بعد یونان استقلال یافت و سرانجام جنگ 1294 هجری قمری عثمانی با روسیه روی داد و به قرارداد برلین منجر شد، رومانی و صربستان و قره طاغ رسماً استقلال یافتند و بلغارستان و بسنی در اختیار اتریش قرار گرفت و تسالی را هم به یونان دادند و فقط نواحی استانبول در اختیار عثمانی باقی ماند. آنگاه پس از جنگ بین الملل اول به ممالک یوگسلاوی و آلبانی و بلغار و یونان و قسمت ترکیۀ اروپا تفکیک شد. نیز رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 تحت عنوان بالقان و ایران باستان پیرنیا ص 691 و 1190 و 1192 و 1708 و 2067 و 2079 و 2478 شود، افزوده شونده. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 992) ، تنومند. (ناظم الاطباء)
شبه جزیره بالکان، یکی از سه شبه جزیره معروف جنوب اروپا و شرقی ترین آن است که به کوهستان کارپات در مرکز اروپا منتهی میشود. دریاهای آدریاتیک و یونین در غرب، دریای مدیترانه در جنوب و دریای آرشیپل و مرمره و دریای سیاه در شرق آنرا احاطه کرده اند. (ظاهراً این نام از کلمه بالکان (بلخان ترکی به معنی کوه گرفته شده است). این شبه جزیره سرزمینی کوهستانی است، کشورهای سمت شمالی آن اتریش و مجارستان است و از طرف شمال شرقی به روسیه محدود میشود، این شبه جزیره بین 36/30 درجه و 47/30 درجۀ عرض شمالی و 15/20 درجه و 29/40 درجۀ طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفته است و در حدود پانصدهزار کیلومترمربع وسعت دارد. جلگه های معروف سالونیک و تسالی در این شبه جزیره قرار گرفته است. بزرگترین رودی که از شبه جزیره بالکان میگذرد دانوب است. آب و هوای قسمت شمالی این شبه جزیره متغیر و در تابستان بسیار گرم و در زمستان بسیار سرد است، اغلب کوهستانهای آن از برف پوشیده میشود، اما سواحل جنوبی و غربی دارای هوای معتدل و تا حدی مدیترانه ای است. محصول عمده دشتهای رومانی و بلغارستان و سالونیک غلات و حبوبات است، و در سواحل جنوبی مرکبات و لیمو و زیتون و بادام و انجیر به دست می آید. جنگلها و مراتع آن برای پرورش حیوانات و گوسفند و خصوصاً اسب بسیار مساعد است. ساکنان این شبه جزیره مرکب از بلغاری و ترک و رومانی و صربی و یونانی و اسپانیایی و ارمنی و عده ای از کولی ها میباشند و از نظر مذهب بیشتر ارتودوکس و کاتولیک و پروتستان و یهودی و ارمنی و مسلمان هستند. سابقاً رومانی و صربستان و یونان معروفترین کشورهای این شبه جزیره بودند، قسمت شرقی و شمال شرقی آن متعلق به دولت ترکیه است و شهر معروف استانبول در آن قرار دارد و در حال حاضر، این شبه جزیره، یونان و آلبانی و یوگسلاوی و بلغار و ترکیۀاروپا را تشکیل میدهد. ناحیه اپیر و ایلبری امروز به بسنی و قره طاغ معروف است، میسیه نیز به یوگسلاوی و بلغارستان تبدیل شده و رومانی نیز نام قسمتی از آن است. قسمت شمال غربی آن ترانسیلوانیا و مجارستان است. تراکیه و مقدونیه و تسالی امروز جزء یونان است. گویا نخستین قومی که در این نواحی سکونت یافتند پلاسک ها بوده اند و سپس اسکیت ها در آنجا سکونت کرده اند پس از آن اقوام هلن در سرزمین یونان مستقر شدند و با ساکنان محلی درآمیختند. در قرون وسطی، هون ها به این سرزمین روی آوردند و بر اکثر نقاط آن تسلط یافتند. مدتها قسمت عمده این سرزمین در تسلط دولت عثمانی بود، در زمان سلطان اورخان غازی، عثمانیان (بسال 759 هجری قمری) به بالکان پانهادند و در عرض 30 سال این سرزمین به تسخیر آنان درآمد و ایلدرم بایزید بر قسمت عمده آن خاک تسلط یافت. در 857 هجری قمری سلطان محمد ثانی استانبول را فتح کرد و امپراطوری روم را در این سرزمین از میان برد. در زمان سلطان سلیمان قانونی ترانسیلوانیا و مجارستان بتصرف عثمانی درآمد و تا وینه پیشرفت کردند و قریب پانصد سال این استیلا ادامه داشت. در 1245 هجری قمری صربستان مستقل شد و سال بعد یونان استقلال یافت و سرانجام جنگ 1294 هجری قمری عثمانی با روسیه روی داد و به قرارداد برلین منجر شد، رومانی و صربستان و قره طاغ رسماً استقلال یافتند و بلغارستان و بسنی در اختیار اتریش قرار گرفت و تسالی را هم به یونان دادند و فقط نواحی استانبول در اختیار عثمانی باقی ماند. آنگاه پس از جنگ بین الملل اول به ممالک یوگسلاوی و آلبانی و بلغار و یونان و قسمت ترکیۀ اروپا تفکیک شد. نیز رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 تحت عنوان بالقان و ایران باستان پیرنیا ص 691 و 1190 و 1192 و 1708 و 2067 و 2079 و 2478 شود، افزوده شونده. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 992) ، تنومند. (ناظم الاطباء)
شهری بوده وصل به پیل کاسپین که سر درۀ خوار حالیه باشد و بنا بر تحقیقاتی که بعمل آمد شهر کاراکس در جائی بوده که حالا ایوان کیف است، (و باید دانست که پیل در زبان یونانی بمعنی دروازه است پس پیل کاسپین یعنی دروازۀ کاسپین)
شهری بوده وصل به پیل کاسپین که سر درۀ خوار حالیه باشد و بنا بر تحقیقاتی که بعمل آمد شهر کاراکس در جائی بوده که حالا ایوان کیف است، (و باید دانست که پیل در زبان یونانی بمعنی دروازه است پس پیل کاسپین یعنی دروازۀ کاسپین)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از قراء و توابع طارم خمسه است که قدیم النسق میباشد و مالکین متعدد دارد ... سکنه اش هشتاد خانوارند و زراعت عمده اش دیمی و کمی هم آبی است، رودخانه ای از زیر دست قلعه میگذرد که منتهی بقزل اوزن میشود و این محل در تابستان ییلاق ایل قشقایی است، (از مرآت البلدان ج ص 78)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از قراء و توابع طارم خمسه است که قدیم النسق میباشد و مالکین متعدد دارد ... سکنه اش هشتاد خانوارند و زراعت عمده اش دیمی و کمی هم آبی است، رودخانه ای از زیر دست قلعه میگذرد که منتهی بقزل اوزن میشود و این محل در تابستان ییلاق ایل قشقایی است، (از مرآت البلدان ج ص 78)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کازرون، واقع در 5هزارگزی باخترکازرون، دامنۀ خاوری کوه قبله، گرمسیر و مالاریائی و دارای 206 تن سکنه است، آب از قنات و چاه دارد، محصول آن غلات و تریاک و صیفی جات و شغل اهالی زراعت است، راه فرعی دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) دهی از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 54هزارگزی شمال باختری شوسف و ده هزارگزی جنوب خاوری هشتوگان، دامنه و معتدل و دارای 31 تن سکنه است، قنات دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) قریه ای از قرای کازرون در فارس، (انساب سمعانی ورق 471 ب)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کازرون، واقع در 5هزارگزی باخترکازرون، دامنۀ خاوری کوه قبله، گرمسیر و مالاریائی و دارای 206 تن سکنه است، آب از قنات و چاه دارد، محصول آن غلات و تریاک و صیفی جات و شغل اهالی زراعت است، راه فرعی دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) دهی از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 54هزارگزی شمال باختری شوسف و ده هزارگزی جنوب خاوری هشتوگان، دامنه و معتدل و دارای 31 تن سکنه است، قنات دارد، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) قریه ای از قرای کازرون در فارس، (انساب سمعانی ورق 471 ب)
ژان، تاجری تولوزی، وی به سال 1698 متولد شد، او باشتباه متهم بقتل فرزندش که مانع مرتد شدن وی بوسیلۀ پروتسانها بود گردید و به سال 1762 بحکم مجلس ملی با چرخ مخصوص اعدام کشته شد ولی در 1765 بیگناهی او بر اثر خطابۀ مؤثر و مهیج ولتر به اثبات رسید و نسبت به وی اعادۀ حیثیت گردید
ژان، تاجری تولوزی، وی به سال 1698 متولد شد، او باشتباه متهم بقتل فرزندش که مانع مرتد شدن وی بوسیلۀ پروتسانها بود گردید و به سال 1762 بحکم مجلس ملی با چرخ مخصوص اعدام کشته شد ولی در 1765 بیگناهی او بر اثر خطابۀ مؤثر و مهیج ولتر به اثبات رسید و نسبت به وی اعادۀ حیثیت گردید
پسر هارپالوس سردار تسالی. وی در جنگهای اسکندر مقدونی با دارای کیانی به حکومت ولایات مفتوحه منصوب میشده است. (ایران باستان ج 2 ص 1243، 1246، 1247، 1260 و ج 3 ص 2024)
پسر هارپالوس سردار تسالی. وی در جنگهای اسکندر مقدونی با دارای کیانی به حکومت ولایات مفتوحه منصوب میشده است. (ایران باستان ج 2 ص 1243، 1246، 1247، 1260 و ج 3 ص 2024)
ایتالیایی: جنوا، نام شهری در ایطالیا پایتخت لیگوری، بندری بر ساحل خلیج ژن از فروع دریای مدیترانه، دارای 630000 تن سکنه و آن شهری باشکوه و دارای قصور عالیه و موزه های پرنفایس و بندری تجارتی است و بدانجا کارخانه های صنعتی و کشتی سازی و نساجی و فلزکاری هست و شراب و ابریشم وروغن صادرات آن است. این شهر را در قرون وسطی لیگورها و ژن ها بنا کردند و پایتخت کشور جمهوری ژن که مردم آن در تجارت با مردم ’ونیز’ رقابت میکردند گردید. این بندر در 1684 میلادی بفرمان لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه بمباران شد و بسال 1798 پایتخت جمهوری لیگورین گردید و در سال 1805 به امپراطوری فرانسه ملحق گشت
ایتالیایی: جِنُوا، نام شهری در ایطالیا پایتخت لیگوری، بندری بر ساحل خلیج ژِن از فروع دریای مدیترانه، دارای 630000 تن سکنه و آن شهری باشکوه و دارای قصور عالیه و موزه های پرنفایس و بندری تجارتی است و بدانجا کارخانه های صنعتی و کشتی سازی و نساجی و فلزکاری هست و شراب و ابریشم وروغن صادرات آن است. این شهر را در قرون وسطی لیگورها و ژن ها بنا کردند و پایتخت کشور جمهوری ژن که مردم آن در تجارت با مردم ’ونیز’ رقابت میکردند گردید. این بندر در 1684 میلادی بفرمان لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه بمباران شد و بسال 1798 پایتخت جمهوری لیگورین گردید و در سال 1805 به امپراطوری فرانسه ملحق گشت