جدول جو
جدول جو

معنی کالمه - جستجوی لغت در جدول جو

کالمه
(مِ)
دم -اگستن. مورخ فرانسوی که در سال 1672 در ناحیه ای نزدیک کومرسی بدنیا آمد و در سال 1757 میلادی درگذشت. وی مؤلف تاریخ لورن است
لغت نامه دهخدا
کالمه
(لُ / لَ مَ / مِ)
کالم. (آنندراج). زن بیوه. زن شوی مرده، زن که دوشیزگی او ربوده باشند:
عنین که وصالی پس سالیش نبودی
با کالمۀ پیر بصد حیله و دستان
امروز بدان حد بودش زور که یکشب
صد بکر کند حامله از قوت حمدان.
ملامظهر (از آنندراج).
رجوع به کالم شود
لغت نامه دهخدا
کالمه
زنی که شوهرش مرده یا طق گرفته باشد بیوه: (پای تو از میانه رفت و زنت ماند کالم که نیز نکند شوی)
تصویری از کالمه
تصویر کالمه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سالمه
تصویر سالمه
(دخترانه)
مؤنث سالم، فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کامله
تصویر کامله
(دخترانه)
مؤنث کامل، بی عیب، بی نقص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کامله
تصویر کامله
کامل، تمام، مقابل ناقص، جمع کمله، بی عیب و نقص، در علوم ادبی در علم عروض بحری بر وزن «متفاعلن متفاعلن متفاعلن»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
با هم سخن گفتن، با یکدیگر گفتگو کردن
فرهنگ فارسی عمید
(ظَ)
با کسی سخن گفتن. (تاج المصادر بیهقی). همدیگر را جواب دادن و سخن گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکالمه و مکالمت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ مَ / لِ مِ)
مأخوذ از تازی، گفتگو و گفت و شنید و جواب سؤال و محاوره و مذاکره و گفتار. (ناظم الاطباء). مکالمه: به گاه آنکه شراب طرب افزای دماغها را گرم کرد مخدرۀ دهشت نقاب حیا از چهرۀ مکالمه و محاوره برانداخت. (سلجوقنامۀ ظهیری ص 27). فی الجمله زبان از مکالمۀ او درکشیدن قوت نداشتم. (گلستان). پس غبنی عظیم بود... که از مشاهدۀ پادشاه و مکالمۀ او و مطالعۀ بارگاه و نزلش محروم ماند. (مصباح الهدایه چ همایی ص 299). و رجوع به مکالمت و مکالمه شود.
- مکالمه کردن،با یکدیگر سخن گفتن. با همدیگر حرف زدن
لغت نامه دهخدا
مونث سالم شهند درست حساب سال و ماه و روز تاریخ، در مدت ماهها و سالها علی الدوام. مونت سالم: ابدان سالمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
جواب سئوال و گفت و شنیدها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
((مُ لَ مَ یا مِ))
با یکدیگر گفتگو کردن
فرهنگ فارسی معین
تکلم، صحبت، گفتگو، گفت وشنود، محاوره
متضاد: مکاتبه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
محادثةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
Conversation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
conversation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
розмова
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
mazungumzo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
conversa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
rozmowa
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
گفتگو
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
การสนทนา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
会話
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
שִׂיחָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
gesprek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
对话
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
대화
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
percakapan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
разговор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
संवाद
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
conversazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
conversación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
Unterhaltung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مکالمه
تصویر مکالمه
আলাপ
دیکشنری فارسی به بنگالی