انجام دهندۀ کار، کسی که از طرف دیگری کاری را اداره می کند واسطۀ داد و ستد یا انجام یافتن کاری، مامور دولت یا حکومت، نمایندۀ یک مؤسسه یا شرکت در شهر دیگر
انجام دهندۀ کار، کسی که از طرف دیگری کاری را اداره می کند واسطۀ داد و ستد یا انجام یافتن کاری، مامور دولت یا حکومت، نمایندۀ یک مؤسسه یا شرکت در شهر دیگر
صورت مخففی ازنام ابوکالیجار حاکم دیلمی فارس و کرمان، در بعض کتب تاریخ کالیجار بصورت کالنجار، و ابوکالیجار بصورت ابوکالنجار نیز ضبط شده است، بروایت ابن اثیر ابوکالیجار در سال 418 ه، ق، به جنگ ابوالفوارس حاکم کرمان رفت ولی شکست خورد و به همان فارس قناعت کرد، پس ازمرگ ابوالفوارس (419) اعاظم و عمال کرمان و سرکردگان سپاه عریضۀ خدمت ابوکالیجار فرستادند، یازده سال کرمان و مکران در تحت فرمان ابوکالیجار بود، رجوع به تاریخ کرمان چ باستانی پاریزی ص 68 و 73 و 78 شود
صورت مخففی ازنام ابوکالیجار حاکم دیلمی فارس و کرمان، در بعض کتب تاریخ کالیجار بصورت کالنجار، و ابوکالیجار بصورت ابوکالنجار نیز ضبط شده است، بروایت ابن اثیر ابوکالیجار در سال 418 هَ، ق، به جنگ ابوالفوارس حاکم کرمان رفت ولی شکست خورد و به همان فارس قناعت کرد، پس ازمرگ ابوالفوارس (419) اعاظم و عمال کرمان و سرکردگان سپاه عریضۀ خدمت ابوکالیجار فرستادند، یازده سال کرمان و مکران در تحت فرمان ابوکالیجار بود، رجوع به تاریخ کرمان چ باستانی پاریزی ص 68 و 73 و 78 شود
از مفردات پزشکی و از گیاهانی است که سرشاخه اش در طب مورد استفاده است، (کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 215)، فوتنج نهری، حبق التمساح، حبق الماء، کلمنتون، نعناع بری، قلمنت، قلمنتون
از مفردات پزشکی و از گیاهانی است که سرشاخه اش در طب مورد استفاده است، (کارآموزی داروسازی دکتر جنیدی ص 215)، فوتنج نهری، حبق التمساح، حبق الماء، کلمنتون، نعناع بری، قلمنت، قلمنتون
دهی است از دهستان اشکنان بخش گاوبندی شهرستان لار واقع در 18 هزارگزی خاور گاوبندی و 6هزارگزی راه فرعی لار به اشکنان دامنه ای، گرمسیر مالاریایی است و 615 تن سکنه دارد، آب آن از چاه و باران تأمین میشود محصولات آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه های آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان اشکنان بخش گاوبندی شهرستان لار واقع در 18 هزارگزی خاور گاوبندی و 6هزارگزی راه فرعی لار به اشکنان دامنه ای، گرمسیر مالاریایی است و 615 تن سکنه دارد، آب آن از چاه و باران تأمین میشود محصولات آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه های آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
کالیجار. کارزار. صاحب آنندراج گوید: در فرهنگ جهانگیری کالنجار را بمعنی کارزار نوشته و گفته است که لهجۀ گیلانی است و از این قرار ابوکالنجار یا اباکالنجار کنیتی است عربانه یعنی ابوالحرب و بوحرب نام در میان آنها در صفت امراء بوده. (از آنندراج). رجوع به کارزار و کالیجار شود، برنج زار که شلتوک زار نیز گویند. (از آنندراج) ، به عبارت و به اصطلاح اهل گیل و تبرستان بمعنی صاحب ملک و زمین و زراعت است. (آنندراج)
کالیجار. کارزار. صاحب آنندراج گوید: در فرهنگ جهانگیری کالنجار را بمعنی کارزار نوشته و گفته است که لهجۀ گیلانی است و از این قرار ابوکالنجار یا اباکالنجار کنیتی است عربانه یعنی ابوالحرب و بوحرب نام در میان آنها در صفت امراء بوده. (از آنندراج). رجوع به کارزار و کالیجار شود، برنج زار که شلتوک زار نیز گویند. (از آنندراج) ، به عبارت و به اصطلاح اهل گیل و تبرستان بمعنی صاحب ملک و زمین و زراعت است. (آنندراج)
ظاهراً کوتاه شدۀ ابوکالنجار و یا به تعبیر صحیحتر ابوکالیجار و آن نام چند نفر از ملک زادگان آل بویه و آل کاکو و ملوک دیلم بوده است. (از آنندراج). رجوع به ابوکالنجار و باکالیجار و ابوحرب شود
ظاهراً کوتاه شدۀ ابوکالنجار و یا به تعبیر صحیحتر ابوکالیجار و آن نام چند نفر از ملک زادگان آل بویه و آل کاکو و ملوک دیلم بوده است. (از آنندراج). رجوع به ابوکالنجار و باکالیجار و ابوحرب شود
عامل. ج، کارگزاران: و کتبه و کارگزاران را امور متفاوت بود بعضی محظوظ و بهرمند و جمعی محروم و مستمند میماندند. (جهانگشای جوینی). بسیار میفرمودند کارگزار روندۀ این راه نیاز و مسکنت و علو همت است. (انیس الطالبین بخاری ص 124). کارگزاران و قاصدان سلاطین روزگار بسیار بگرمینه میگذرند. (انیس الطالبین بخاری ص 154). فرمودند بزرگ صفتی است محبت، کارگزار راه حق همین است. (انیس الطالبین بخاری ص 156) ، شغلی در وزارت خارجۀ قدیم، کسی که کارهای بانک را در شهر دیگری انجام میدهد. و رجوع به کارگذار شود
عامل. ج، کارگزاران: و کتبه و کارگزاران را امور متفاوت بود بعضی محظوظ و بهرمند و جمعی محروم و مستمند میماندند. (جهانگشای جوینی). بسیار میفرمودند کارگزار روندۀ این راه نیاز و مسکنت و علو همت است. (انیس الطالبین بخاری ص 124). کارگزاران و قاصدان سلاطین روزگار بسیار بگرمینه میگذرند. (انیس الطالبین بخاری ص 154). فرمودند بزرگ صفتی است محبت، کارگزار راه حق همین است. (انیس الطالبین بخاری ص 156) ، شغلی در وزارت خارجۀ قدیم، کسی که کارهای بانک را در شهر دیگری انجام میدهد. و رجوع به کارگذار شود
دارای بالا، بلند، متعالی، باعلو، قدسنج، قامت سنج، آلت و وسیله ای که بدان اندازۀ قامت اشخاص را به دست آرند و معمولاً عبارت است از عمودی مدرج بدرجاتی که میزان ارتفاع را نشان میدهد و برپایه ای مسطح نهاده شده و آن کس را که خواهند ارتفاع قامتش را اندازه گیرند بر آن سطح قرار دهند و تخته ای را که بر میلۀ عمود نصب و متحرک است تا به انتهای میله بالا برند و پس از قرار گرفتن شخص مورد آزمایش فرود آرند بدان حد که درست بر فرق سر او مماس شود و درجۀ محاذی آن ارتفاع قامت وی را بنماید، رجوع به روان شناسی پرورشی دکتر سیاسی فصل اندازه گیری قد شود
دارای بالا، بلند، متعالی، باعلو، قدسنج، قامت سنج، آلت و وسیله ای که بدان اندازۀ قامت اشخاص را به دست آرند و معمولاً عبارت است از عمودی مدرج بدرجاتی که میزان ارتفاع را نشان میدهد و برپایه ای مسطح نهاده شده و آن کس را که خواهند ارتفاع قامتش را اندازه گیرند بر آن سطح قرار دهند و تخته ای را که بر میلۀ عمود نصب و متحرک است تا به انتهای میله بالا برند و پس از قرار گرفتن شخص مورد آزمایش فرود آرند بدان حد که درست بر فرق سر او مماس شود و درجۀ محاذی آن ارتفاع قامت وی را بنماید، رجوع به روان شناسی پرورشی دکتر سیاسی فصل اندازه گیری قد شود
بمعنی مدد خدا. سومین پسر هارون و جانشین او. وفات العازار بقولی 25 سال پس از وفات موسی اتفاق افتاد. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به همین قاموس شود نام جنگجو و شجاع معروف که در ’اول تواریخ ایام’ از کتب عهد عتیق برخی ازاعمال او آمده است. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود نام پسر ابی ناداب که مستحفظ تابوت عهد بود پس از آنکه فلسطینیان آن را پس فرستادند. (از قاموس کتاب مقدس)
بمعنی مدد خدا. سومین پسر هارون و جانشین او. وفات العازار بقولی 25 سال پس از وفات موسی اتفاق افتاد. (از قاموس کتاب مقدس). و رجوع به همین قاموس شود نام جنگجو و شجاع معروف که در ’اول تواریخ ایام’ از کتب عهد عتیق برخی ازاعمال او آمده است. رجوع به قاموس کتاب مقدس شود نام پسر ابی ناداب که مستحفظ تابوت عهد بود پس از آنکه فلسطینیان آن را پس فرستادند. (از قاموس کتاب مقدس)
از سلاطین معروف بابل و فرزند نبوکدنصر، در سال 554 قبل از میلاد به سلطنت بابل رسید، پس از فوت بخت النصر (561 قبل از میلاد) در مدت شش سال سه تن سلطنت کردند، تا سرانجام در حدود 555قبل از میلاد روحانیان بابل شخصی نبونید نام را به تخت نشاندند و چون او نمی توانست به امور مملکتی بپردازد ازاین رو زمام امور را به دست پسرش بالتازار سپردند، نام این شاه در تورات بلتشصّر نوشته شده و برخی بالشزر نوشته اند، در کتاب دانیال باب پنجم شرحی در باب تسخیر بابل بدینسان آمده است: بلتشصر پادشاه، ضیافت عظیمی برای هزار نفر از امرای خود برپاداشت و وقتی که از کیف شراب سرخوش بودفرمود ظروف طلا و نقره راکه جدش نبوکدنصر از اورشلیم به بابل آورده بود بیاورند، تا پادشاه و همسرانش و زوجه ها و متعه هایش از آنها شراب بنوشند، در همان ساعت انگشتهای دست انسانی بیرون آمد، در برابر شمعدان بر گچ دیوار قصر پادشاه خطوطی نوشت و پادشاه کف دست را که می نوشت، دید، آنگاه متغیر شد و گفت منجمان را احضار کنند ولی کسی نتوانست نوشته را بخواند، ... پس دانیال نبی را خواست تا آن را تفسیر کند دانیال گفت تفسیر کلمات ’منامنا ثقیل و فرسین’ اینست که: ’منا، خدا سلطنت تو را شمرده و آنرا به انتها رسانیده، ثقیل، در میزان سنجیده شده و ناقص درآمده، فرس، سلطنت تقسیم گشته و به مادیها و پارسیان رسیده، طولی نکشید که بلتشصر کشته شد، یعنی کورش شهر را گرفت و او در جنگی با سردار کورش کشته شد، تسخیر بابل را در ماه نوامبر 539 قبل از میلاد نوشته اند، (از ایران باستان پیرنیا ج 1 ص 392)، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و ذوالقرنین یاکوروش کبیر ترجمه باستانی پاریزی ص 23 و 26 و 27 و 33 و 69 و 71 و کورش کبیر ترجمه دکتر هدایتی شود
از سلاطین معروف بابل و فرزند نبوکدنصر، در سال 554 قبل از میلاد به سلطنت بابل رسید، پس از فوت بخت النصر (561 قبل از میلاد) در مدت شش سال سه تن سلطنت کردند، تا سرانجام در حدود 555قبل از میلاد روحانیان بابل شخصی نبونید نام را به تخت نشاندند و چون او نمی توانست به امور مملکتی بپردازد ازاین رو زمام امور را به دست پسرش بالتازار سپردند، نام این شاه در تورات بَلتشَصَّر نوشته شده و برخی بالشزر نوشته اند، در کتاب دانیال باب پنجم شرحی در باب تسخیر بابل بدینسان آمده است: بلتشصر پادشاه، ضیافت عظیمی برای هزار نفر از امرای خود برپاداشت و وقتی که از کیف شراب سرخوش بودفرمود ظروف طلا و نقره راکه جدش نبوکدنصر از اورشلیم به بابل آورده بود بیاورند، تا پادشاه و همسرانش و زوجه ها و متعه هایش از آنها شراب بنوشند، در همان ساعت انگشتهای دست انسانی بیرون آمد، در برابر شمعدان بر گچ دیوار قصر پادشاه خطوطی نوشت و پادشاه کف دست را که می نوشت، دید، آنگاه متغیر شد و گفت منجمان را احضار کنند ولی کسی نتوانست نوشته را بخواند، ... پس دانیال نبی را خواست تا آن را تفسیر کند دانیال گفت تفسیر کلمات ’منامنا ثقیل و فرسین’ اینست که: ’منا، خدا سلطنت تو را شمرده و آنرا به انتها رسانیده، ثقیل، در میزان سنجیده شده و ناقص درآمده، فرس، سلطنت تقسیم گشته و به مادیها و پارسیان رسیده، طولی نکشید که بلتشصر کشته شد، یعنی کورش شهر را گرفت و او در جنگی با سردار کورش کشته شد، تسخیر بابل را در ماه نوامبر 539 قبل از میلاد نوشته اند، (از ایران باستان پیرنیا ج 1 ص 392)، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و ذوالقرنین یاکوروش کبیر ترجمه باستانی پاریزی ص 23 و 26 و 27 و 33 و 69 و 71 و کورش کبیر ترجمه دکتر هدایتی شود